امروزه
الماس نشانه ثروت و بقا و مقام است و همواره در تمدنها و دوره هاى مختلف به عنوان مظهر روشنايى، آسيب ناپذيرى، سحر و جادو، شفا و حفاظت شناخته شده است. براى پى بردن به تاريخ و مفهوم کلمه
الماس، لازم است ابتدا ببينيم آيا لغات به کار گرفته شده براى
الماس از سوى هندوها و يونانيان باستان، همان چيزى است که آنها امروزه استفاده مى کنند يا به چيز ديگرى اطلاق مى شده است.
واژه
الماس، از واژه يونانى آداماو (Adamao) گرفته شده است که مفهوم آن " من مطيع مى سازم" است. صفت اين واژه آداماس (Adamas) به معناى شکست ناپذير است که براى بيان سخت ترين ماده شناخته شده در زمان يونانيان باستان، به کار برده مى شده است و در نهايت اين واژه مترادف با
الماس (Diamond) شناخته شد. البته تعيين اين که دقيقا در چه زمانى اين صفت براى
الماس استفاده شده مشکل است، زيرا ممکن است قبل از يافتن الماس، اين واژه به دومين کانى سخت يعنى کرندوم يا به چيزى غير از اينها، منسوب مى شده است.
الماس نخستين بار در رسوبات رودخانه اى متعلق به هزاران سال پيش در هند و بورنئو کشف شد.
باستان شناسان تعداد زيادى از آنها را در چشمهاى مجسمه ها و پيکره هاى هندى يافتتند. يونانيان باستان،
الماس را تشعشعات و نورهاى ستارگان مى دانستند که به زمين پاشيده شده اند. پلاتو فيلسوف يونانى، در نوشته هاى خودف الماس را موجود زنده اى تصور مى کرد که از روح آسمانى برخوردار است. همچنين اهل باستان معتقد بودند که الماس انسان را از آسيب مصون مى دارد و براى صاحب خود پيروزى و اقبال به ارمغان مى آورد. بعلاوه فکر مى کردند الماس به صاحب خود جذابيت مى بخشد و باعث جلب نظر و توجه ديگران مى شود. در افسانه ها آمده است نوک پيکانهاى کوپيد (Cupid) (خداى عشق که به صورت کودکى برهنه مجسم شده است)، از الماس ساخته شده، لذا اشتياق و علاقه شديدى ايجاد مى کند و چيزى نمى تواند با آن برابرى کند. در طول قرنها، حاکمان براى به دست آوردن سنگهاى قيمتى بيشتر، با هم رقابت مى کردند و از اين گوهرها به عنوان ابزارهاى سياسى استفاده مى کردند.
جواهرات به عناون سمبل و نشان قدرت شناخته شده و وقتى از آنها به عنوان تزئين روى لباس و کلاه، شمشير، غلاف و گرزها استفاده مى کردند، نمايانگر مقامى والا و بلند مرتبه براى صاحبانشان بود. در عصر رنسانس، حلقه هاى مرصع به الماس به عنوان طلسمى که به صاحب خود قدرتى جادويى مى داد شناخته شدند. الماس به عنوان هديه اى که نشان دهنده اوج عشق و علاقه است، اواخر سالهاى 1400 ميلادى شناخته شد، زمانى که ماکسيميليان امپراطور اتريش حلقه اى با نگين الماس به معشوق خود مرى ملکه بورگاندى هديه داد، از آن زمان تا کنون از الماس به عنوان مظهر عشق و علاقه ياد مى شود.
زمان دقيق کشف اولين الماس مشخص نيست، اما آنچه در تاريخ آمده اين است که تا قرن 18 ميلادى، تمام
الماس هاى موجود در دنيا از کشور هندوستان مى آمدند. در آغاز قرن 16 ميلادى، معاملات تجارى بين اروپا و آسياى شرقى پيشرفت کرد. يکى از دو مسير اصلى تجارت
الماس، از شهر ونيز مى گذشت و با گذشت زمان اين شهر مهمترين مرکز تجارى دنياى غرب شد. آخرين شهرى که اين مسير تجارى به آن منتهى مى شد شهر بروژ (Bruges شهرى در بلژيک ) بود که با مرور زمان به عنوان مرکز برش و تراش الماس توسعه و پيشرفت پيدا کرد و شهرت فراوانى يافت؛ اما پس از 50 سال، اين شهر موقعيت خود را به شهر آنتورپ يا آنورس Antwerp (ايالت و بندرى در بلژيک) بخشيد که از امکانات بهتر و تازه ترى براى ارتباطات و داد وستد برخوردار بود. اين شهر در قرن 16 ميلادى، شهرى توسعه يافته و پر رونق شد، به طورى که براى مثال فرانکوئيزال (پادشاه فرانسه)، الماس خود را براى تراش به صنعتگران فرانسوى نداد بلکه آن را به صنعتگران آنتورپ سپرد و در اين زمان آنتورپ قلب تجارى اروپا محسوب شد و تقريبا 40 درصد معاملات جهانى، در اين بندر انجام مى شد. تا نيمه هاى قرن هفدهم ميلادى، با وجود جنگهاى داخلى بين اصناف تراش دهنده الماس و تجار آن، شهر آنتورپ همچنان موقعيت خود را حفظ کرد ولى در پايان اين قرن جايگاه خود را حفظ کرد و لى در پايان اين قرن جايگاه خود را به آمستردام (مرکز هلند) داد.
آمستردام در آن زمان شهرى بود با امتيازات زياد زيرا هم مذهبى بود و هم ستيزها و کشمکش هاى داخلى در آن وجود نداشت. در قرن هجدهم، علاوه بر انحصار تراش الماس تجارت و معامله آن را نيز به دست گرفت. در اين زمان بود که هلندى ها الماس هاى کيفيت پايين را به صنعتگران شهر آنتورپ مى سپردند و الماس هاى مرغوب را نزد خودشان نگه مى داشتند. با وجود سختى هاى بيشمارى که بر صنعتگران آنتورپ در اين سالها گذشت ولى تجارب با ارزشى به دست آوردند و حتى توانستند الماسهاى کوچک و با کيفيت پايين را چنان ماهرانه تراش دهند که تبديل به گوهرهايى اعلا شوند. پس از کشف
الماس در سال 1871 در کيمبرلى آفريقاى جنوبى، حجم وسيعى از الماسهاى سخت با کيفيت پايين به سمت اروپا سرازير شد و صنعتگران آنتورپ که تجارب بسيارى کسب کرده بودند، فرصتهاى شغلى زيادى به دست آوردند و اين شهر مجددا رونق گرفت. بعد از جنگ جهانى اول، رکورد سالهاى دهه 1930، بشدت بر معاملات
الماس تاثير گذاشت، به طوريکه تعداد زيادى از صنعتگران شهر آنتورپ فروشگاههاى خود را تعطيل کردند. اين رکورد تا وقوع جنگ جهانى دوم ادامه يافت.
در اين زمان بسيارى از تاجران يهودى، کشور خود را ترک کردند و به پرتغال و آمريکا و انگلستان پناه بردند و در آنجا به فعاليت مشغول شدند. اين تجار براى حفظ
الماس از متجاوزان آلمانى، آنها را با توافق دولت بريتانيا در سازمانى که به عنوان دفتر مراسلات
الماس ناميده مى شد، قرار دادند که اين سازمان، الماسها را ثبت و تا پايان جنگ نگهدارى کرد. پس از اتمام جنگ، الماسها به صاحبانشان بازگردانده شد و بدين ترتيب شهر آنتورپ، شکوفايى خود را از سر گرفت و از آن زمان به بعد، انجمن الماس تاسيس شد که مسئول کارهاى فروشندگان و تاجران
الماس است.
نام نويسنده : شيما شمالى
بيست و ششمين گردهمايى علوم زمين شناسى سازمان زمين شناسى کشور
- مقالات مرتبط: