صنعت پسانداز و وام (THE SAVING & LOAN) به عنوان منبع تأمین مالی برای تهیه مسكن میلیونها امریكایی، در لبه پرتگاه قرار گرفت و صدها مؤسسه وابسته نیز به ورشكستگی افتاد. ولی دولت با تحمل گزافترین هزینه تاریخ به حمایت از پساندازكنندگان برخاست.
در دهه ۱۹۸۰ برای صندوق پسانداز مردم یك فاجعه مالی اتفاق افتاد. این
فاجعه نماد عدم صلاحیت مدیریت و تجاوز به حریم اعتماد سهامداران و
پساندازكنندگان و اسراف بیش از حدی بود كه در رسانههای جمعی مورد توجه
قرار گرفت.
صنعت پسانداز و وام (THE SAVING & LOAN) به عنوان منبع تأمین مالی
برای تهیه مسكن میلیونها امریكایی، در لبه پرتگاه قرار گرفت و صدها مؤسسه
وابسته نیز به ورشكستگی افتاد. ولی دولت با تحمل گزافترین هزینه تاریخ
به حمایت از پساندازكنندگان برخاست.
این فاجعه چگونه اتفاق افتاد؟ چه درسهایی از این حادثه میتوان آموخت؟
● نمونه ناكامی
▪ صندوق پسانداز سان بلت: (Sunblet): «ادوین ـ تی ـ مكبیرنی»(Edwin
T.McBirny) ا۲۹ساله بود كه اداره عملیات صندوق وام و پسانداز را به عهده
گرفت. در سال ۱۹۸۱ هنوز در كالج بود كه خمیره تجارتی خود را با اجاره
یخچالهای كالج، به دانشجویان نشان داد. بعد از فارغالتحصیلی با سمت
فروشنده املاك به عنوان یك سرمایهگذار به بازار رو به توسعه شهر دالاس
روی آورد.
در دسامبر ۱۹۸۱ «مكبیرنی» یك گروه سرمایهگذار تشكیل داد و شروع به خرید
صندوقهای كوچك منجمله «سانبلت» در استیفان ویلا (تكزاس) كرد و همه آنها
را تحت عنوان مؤسسه پسانداز «سانبلت» ادغام كرد. در كمتر از چهار سال
مؤسسه «سانبلت» در كانون معاملات املاك و امپراتوری ۲/۳ میلیارد دلاری
قرار گرفت كه رشد آن بیشتر ناشی از خرید طرحهای ریسكدار املاك و استفاده
از سیاست خاص در مورد اعطای وام بود. «مكبیرنی» و مدیران او به زودی تمام
تكزاس را با ناوگانی متشكل از هفت هواپیما زیر پوشش قرار دادند.
«مكبیرنی» دوست داشت كه در مهمانیهای باشكوه از صدها تن مهمان، در خانه
كاخ مانند خود در دالاس، پذیرایی كند.
وام و پسانداز لینكلن: افتضاح سیاسی: «چارلز كیتنگ» (Charles Keating)
مالك سابق وام و پسانداز لینكلن است، كه در سال ۱۹۸۴ آن را خریداری كرده
و رشته فعالیت آن یعنی واگذاری وام مسكن خانوادگی در مقابل رهن را، تبدیل
به خرید و فروش سهام، زمین بایر و سرمایهگذاری روی پروژههای بزرگ از
قبیل استراحتگاه زیبا و گران قیمت شبی ۹۰۰ دلاری در سواحل اسكات دال
آریزونا كرد.
«كیتینگ» در مبارزات انتخاباتی نقش فعال داشت و برای پنج سناتور معروف
آمریكا جمعاً مبلغ ۳/۱ میلیون دلار كمك كرد. زمانی كه موضوع پیگیری
صندوقهای وام و پسانداز و ضعفهای اعطای وام توسط مقامات فدرال مطرح شد،
«كیتنگ» برای مساعدت، به این سناتورها رجوع كرد و با كمك آنها هرگونه
پیگیری را به مدت دو سال به تأخیر انداخت. در اثنای این مدت، هزینه تضمین
شده فدرال برای جبران سپردهگذاران صندوق لینكلن از ۳/۱ میلیارد دلار به
۵/۲ میلیارد دلار، افزایش یافت و به عنوان پرهزینهترین زیان مالی به ثبت
رسید.
«كیتینگ» بالاخره به اتهام كلاهبرداری، تقلب و توطئه در استفاده از منابع
مؤسسه به زندان افتاد و سناتورها نیز به خاطر همدستی در جرم توبیخ شدند.
● تاریخچه صنعت وام و پسانداز
در بدو امر، به این گونه اقدامات، ((وام مسكن)) اطلاق میشد كه ضرورت آن
به قبل از ركود بزرگ در دهه ۱۹۳۰ برمیگشت اما به لحاظ خودداری بانكها از
اعطای وام به افراد متوسط، طبقه كارگر مجبور شد با مساعدت هم و با روی هم
قراردادن سپردههای مؤسسه تعاونی به رهن و خرید خانه اقدام كنند. در جریان
ركود بزرگ خیلی از بانكها و وامهای مسكن از بین رفت. دولت روزولت دو
صندوق بیمه امروزی را به وجود آورد كه یكی از آنها به نام (FSLIC) برای
بیمه كردن پسانداز مردم، و دیگری برای تضمین سرمایه سپردهگذاران (FDIC)
وارد عرصه معاملات مسكن گردیدند.
در اواخر دهه ۱۹۶۰ صندوقهای وام و پسانداز با مشكلاتی مواجه شدند و قانون
فدرال به منظور هماهنگی، آنها را ملزم ساخت كه به متقاضیان، وامهای بلند
مدت در قبال رهن اعطا كنند اما آنها تسهیلات كوتاه مدت را از محل نقدینگی
حاصل از سپردهگذاری ارائه كردند. این وضعیت یعنی اعطای وامهای بلند مدت و
یا تسهیلات كوتاه مدت، به جز تورم هیچ گونه مشكلی ایجاد نكرد. ولی به محض
بروز تورم، سهام صنعت وام و پسانداز و همچنین اصل بدهیهای بلند مدت را
در سال ۱۹۷۱ با ارزش منفی رو به رو ساخت و موقعی كه میزان تورم در دهه
۱۹۷۰ بالاتر رفت زیان ناشی از اصل وامها نیز بیشتر شد.بذرهای فاجعه سر
برآورد. واشنگتن، زمانی بررسی همه جانبه و بهرهگیری از افراد كافی و
همچنین تكمیل اعضای هیئت مدیره مؤسسه بیمه فدرال را آغاز كرد كه صندوقهای
وام و پسانداز در جنوب غرب در شرف ورشكستگی قرار داشتند.
● تأمین خسارت
در شرایطی كه رهنهای املاك با میلیاردها دلار زیان رو به رو بودند،
آژانسهای دولتی، تقریباً هیچ منبعی برای تأمین خسارت نداشتند. در اوت
۱۹۸۹ كنگره یك طرح پر هزینه را كه به امضای رییس جمهور رسید، برای تأمین
خسارت ۱۶۶ میلیارد دلار برای بستن و یا فروختن صدها صندوق ورشكسته در
دهههای آتی منظور كرد. درپی آن كنگره اجازه داد كه حجم انباشته شده
زیانهای مالیاتی مالكان قبلی، به كار گرفته شود. این تصمیم كنگره درآمد و
سایر مالیاتهای فدرال را كاهش داد و موجب گردید كه مالیات دهندگان این
كسری را تحمل كرده، خدمات دولتی نیز به دنبال كاهش مالیاتها كم شود.
● نكات قابل سرزنش
وضعیت صنعت وام و پسانداز در دهه ۱۹۸۰، نشانگر بزرگترین سقوط ناگهانی بعد
از ركود بزرگ دهه ۱۹۳۰ است. با این رویداد، صدها صندوق وام در تمام جوامع،
شهرهای كوچك و بزرگ و مناطق راكد و یا توسعه یافته تحت تأثیر قرار گرفت.
صورت حساب مالیاتدهندگان برای نجات چیزهایی كه قابل نجات بودند، به صدها
میلیارد دلار بالغ گردید.
این وضعیت چگونه میتوانست اتفاق بیفتد؟ آیا امكان پرهیز وجود داشت؟
بعضیها موردهای سرزنش را به عوامل خارج از كنترل مدیران صندوقهای
پسانداز، نسبت داده و آنها را قربانیان ساده قلمداد كردند. بعضیها دولت
را مقصر دانسته، ادعا دارند كه دولت با نیت كمك به این وضعیت در زمان تورم
بالا، محدودیتها را كاهش داده و موجبات ایجاد وضع خطرناك برای صندوقهای
وام و پسانداز را فراهم ساخت تا از تسهیلات خود برای رهنهای خارج از عرف
خود وام اعطا كند. در این میان، كسی تصور نمیكرد كه قیمت نفت و زمین به
صورت ناگهانی تنزل پیدا كند.
خیلی از «بهانه» هایی كه برای سقوط ناگهانی ارائه میشود، دارای حجت قوی
نیست، زیرا در حالی كه صدها صندوق وام و پسانداز سقوط كردند، صدها صندوق
دیگر به رشد خود ادامه دادند.
نكات قابل سرزنش كدامند؟ در اینجا مدیریت نمیتواند از مسئولیت بدیهی خود
شانه خالی كند. در این موارد قصور اصلی نادیده گرفتن یكپارچگی
برنامهریزی توسط مدیریت در دو بعد مختلف است:
۱ـ رها كردن بیمنطق افسار هزینهها در زمانی كه سودهای ناشی از رهن سنتی رو به افول بود؛
۲ـ كامیابیهای بیحد و حصر ناشی از سرمایهگذاریهای ریسكدار در زمان سست بودن مقررات و محدودیتهای دولتی.
علاوه بر موارد فوق، تقلبهای گسترده، ارزیابیهای ناصحیح، فساد و جرائم
كارمندی و ناتوانی دولت در كنترل دقیق و كافی اجازه داد كه وضعیت بدتر شود.
● چه میتوان یاد گرفت؟
فلسفه تهاجم و محافظهكاری افراطی: اكثر صندوقهای وام و پسانداز، قربانی
خطمشی تهاجم بیپروای خود شدند. اگر ارزش زمین و ساختمان در مناطق پر
رونق جنوب غربی به رشد خود ادامه میداد، پیشبینیهای بیمحابای آنها،
سودهای بالاتر از میانگین به ارمغان میآورد. اما متأسفانه ورق برگشت و
پیش بینی ها درست از آب درنیامد.
محافظهكاری افراطی، توأم با خطرات: شرایط محیطی دائماً متحول میشود.
صرف نظر از فرصتهای بالقوه، عدم پذیرش ریسكهای ولو كوچك، و یا عدم
اصلاحپذیری مورد نیاز در وضعیت و عرصه تجاری، قابل دوام نیست. مثال چنین
برخورد افراطگونه ماجرای شركت سازنده «باگی» (ygguB) است كه حاضر نشد خود
را با وضعیت جدید تطبیق دهد. در حالت عمومی انتخاب وضعیت میانه بین دو حد
افراطی تهاجمی و یا محافظهكاری به موفقیت پایدار منجر میشود قناعت بر
اسراف پیروز است: در اینجا آثار اسراف و فقدان محدودیت در هزینهها در
قیاس با قناعت نسبی آشكار است. خرج بیمحابا یك دام است. موقعی كه همه چیز
بر وفق مراد باشد و محدودیتی احساس نشود این وسوسه به وجود میآید كه
دروازههای هزینههای گزاف در سطح شركت و كاركنان باز شود.
از یك طرف اكثر مؤسسات ملكی ورشكسته به خاطر اسراف در هزینهها مقصر
هستند، و عوامل شكست آنها عمدتاً تجملات، هواپیماهای اختصاصی و حتی
كلكسیونهای پرقیمت هنری است. از طرف دیگر، شركتهایی داریم كه صرفاً با
رویكرد قناعت و كنترل دقیق هزینهها توانستند بقا و حیات خود را حفظ كرده
و در مواقعی، رقبای خود را پشت سر بگذارند.
بعضیها ممكن است انجام هزینههای تجملاتی برای ایجاد یك تصویر مناسب از
موقعیت ممتاز شركت و كسب جایگاه بالا در عرصههای تجاری را لازم و ضروری
بدانند، ولی در صورت فقدان محدودیت و یا كنترل در انجام هزینهها، این
نگرش با اصل اثربخشی مدیریت سازگار نبوده و نباید به سهامداران تحمیل شود.
حمایت دولت اشتباهی مخرب است: آگاهی از این موضوع كه موسسه بیمه فدرال
حساب سپردهها را تا سطح ۱۰۰ هزار دلار بیمه كرده است، موجب پارهای
اقدامات نسنجیده در مورد سرمایهگذاریهای عنان گسیخته در املاك گردید و
متعاقباً دولت مجبور شد سپردههایی را كه توسط مدیران حیف و میل شده بود،
با بهرهگیری از منابع مالیاتدهندگان تأمین كند.
تغییر محورهای خط مشی كلی و بازتاب مقررات حمایتی، یك نوع ((كوری)) برای
كسانی به وجود آورد كه همواره متكی به حمایتهای دولت بودند. در این مورد
دولت نیز دارای عملكردی مناسب در تدوین قوانین نبود، و با وضع مقررات خاص
در اوایل دهه ۱۹۸۰ برای صندوقهای وام و پسانداز چنان وضعیتی به وجود
آورد، كه كسی تاب مقاومت در مقابل اثرات اغواگرانه وضعیت پیدا نكرد.
۱۶ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۵۴:۹ بعد از ظهر