آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 140 [سوره الأعراف(7): آيه 31] ..... ص : 139
و نيز شرطست در ساتر مرد آن كه ابريشم خالص نباشد مگر در حال ضرورت و حرب و آن چه در او تنها نماز نتوان كرد و طلا و مطلى نباشد مطلق و خنثى حكم مردان دارد.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 208 [سوره طه(20): آيات 14 تا 15] ..... ص : 205
چنانكه مرويست از على بن يقطين ملازم امام باقر عليه السّلام كه يك سال پانصد كس را به نيابت خود بحج فرستاد كه اقل مال اجاره ايشان هفتصد مثقال طلا بود و اكثر آن ده هزار درهم و هم چنين جايز است نيابت در زيارت ائمه معصومين عليهم السلام و در عبادات واجبه ماليه و مركبه بعد از موت نيابت جايز است بى خلاف و در بدنيه به اجماع فرقه ناجيه خلاف مر فرقه هالكه را.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 282 [سوره التوبة(9): آيات 34 تا 35] ..... ص : 282
يعنى و آنان كه جمع مىكنند طلا و نقره را و نفقه نمىكنند آنها را در راه خداى تعالى پس مژدگانى ده ايشان را بعذاب دردناك
آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 285 [سوره التوبة(9): آيات 34 تا 35] ..... ص : 282
و مخفى نماند كه آيت مذكوره دالست بر وجوب زكاة از طلا و نقره زيرا كه مراد از انفاق در راه خدا كه مذكور شده زكاة دادنست بدليل آن كه روايت كردهاند از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه فرمود (ما ادى زكاته فليس بكنز و ان كان باطنا و ما بلغ ان يزكى و لم يزك فهو كنز و ان كان ظاهرا) يعنى هر مال كه ادا كرده شده باشد زكاة پس نيست داخل در كنزى كه در آيت مذكوره است و اگر چه آن پنهان در زمين باشد بلكه خارج است از قول او (وَ لا يُنْفِقُونَها) و هر مال كه به نصاب زكاة رسيده باشد و زكاة آن را نداده باشند داخل است در كنزى كه مذكور است در آيت و اگر چه در دست ايشان ظاهر باشد و شك نيست كه اين روايت دلالت مىكند بر بيان معنى كنز و انفاق كه مذكورند در آيت مذكوره و چون در آيت مذكوره تهديد و توعيد شديد واقع شده بر كنز مذكور با عدم انفاق دلالت مىكند آيت مذكوره بر آن كه جمع كردن طلا و نقره و زكاة تا دادن از آن حرام است پس بعد از جمع طلا و نقره زكاة دادن ازيشان واجب باشد ليكن شرط است در وجوب زكاة ازيشان چند شرط بنا بر روايات صحيحه اهل بيت عليهم السّلام (يكى) نصاب و نصاب مقدارى از مال را گويند كه زكاة ازو واجب باشد.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 285 [سوره التوبة(9): آيات 34 تا 35] ..... ص : 282
و نصاب اول در طلا بيست مثقال است و مثقال مقدار شصت و هشت جو است و چهار سبع جو از جوئى كه عرض او مقدار هفت موى اسب يا بود باشد كه پهلوى هم گرفته باشند و زكاة آن نيم مثقال طلاست.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج1 285 [سوره التوبة(9): آيات 34 تا 35] ..... ص : 282
و نصاب دوم بيست و چهار مثقال است و زكاة آن نيم مثقالست و عشر مثقال از طلا بعد از آن در چهار مثقال طلا كه زياده مىشود بر نصاب عشر مثقال زياده مىشود بر زكاة و (نصاب) اول در نقره دويست درهم است و درهم آنست كه ده ازو هفت مثقال باشد و زكاة آن پنج درهم است بعد از آن بهر چهل درهم كه زياده شود بر نصاب مذكور يك درهم زياده شود بر زكاة مذكور و (شرط ديگر) آنست كه طلا و نقره مسكوك باشند به سكه معامله شرط (ديگر آن كه) سال تمام برو گذشته باشد و باقى تفاصيل احكام زكاة در كتب فقهيه مذكور است.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج2 52 [سوره الأنفال(8): آيات 67 تا 71] ..... ص : 50
و در بعضى روايات آمده كه در اول عباس را اسير كردند بيست اوقيه طلا گرفتند ازو كه هر اوقيه چهل مثقال باشد بعد از آن گفت رسول خدا كه اين غنيمت است فديه خود و فديه دو برادر زاده خود نوفل و عقيل را بده گفت اى محمد ديگر چيزى ندارم بگذار مرا تا گداى كنم از مردم آن چه از من مىطلبى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلّم گفت كه كجاست آن زرى كه دادى بزن خود ام الفضل در وقت بيرون آمدن از مكه و گفتى او را كه نمىدانم چه خواهد رسيد بمن ازين سفر پس اگر حادثه واقع شود بر من اين زر مر تراست و مر عبد اللَّه و عبيد اللَّه و فضل و قثم را كه پسران تواند.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج2 209 [سوره المائدة(5): آيه 106] ..... ص : 208
بعد از آن مرد پسر) تميم و عدى از ميان اموال او ظرفى نقرهاى كه وزن او سيصد مثقال بود منقش به طلا برداشتند و باقى اموال او را به فرزندان او رسانيدند.
آيات الأحكام (الجرجاني) ج2 336 [سوره البقرة(2): آيه 236] ..... ص : 333
چنانكه مرويست از امام باقر و امام صادق عليه السلام كه اگر زوج توانگر باشد واجبست بر او اسبى يا جامه قيمتى يا ده مثقال طلا و اگر درويش باشد واجبست بر او يك مثقال طلا يا انگشترى و اگر ميانه حال باشد واجبست بر او پنج مثقال طلا يا جامه ميانه بها. و پوشيده نيست كه آيت مذكوره دالست بر آن كه زوج هر گاه طلاق
آيات الأحكام (الجرجاني) ج2 692 [سوره النساء(4): آيه 93] ..... ص : 690