انوار درخشان ج1 207 شرح ..... ص : 202
و جوان بسيار مسرور شد و گروهى از بنى اسرائيل براى خريد گاو نزد جوان يهودى آمدند، قيمت آنرا دو دينار طلا گفت بشرط آنكه مادرش قبول كند جوان از مادر اجازت خواست گفت قيمت آنرا چهار دينار بگو، و خريداران كمتر خواستند. و چون بمادر خود خبر داد گفت هشت دينار طلا بگو بهمين ترتيب تا بقيمتى رسيد كه پوست آن گاو را پر كنند از طلا و خريداران ناگزير پذيرفته و خريدند.
انوار درخشان ج1 207 شرح ..... ص : 202
تفسير قمّى روايت نموده كه بنى اسرائيل گفتند گاويرا كه موسى معرّفى نموده شناختيم و خواستند آنرا خريدارى نمايند. مالك آن گفت نميفروشم مگر در عوض آن پوست آنرا پر كنيد از طلا. چون بموسى قيمت آنرا گفتند فرمود ناگزير بايد آنرا خريدارى كنيد و بهمان قيمت آنرا خريدند.
انوار درخشان ج1 207 شرح ..... ص : 202
در تفسير امام: ذكر شده: پس از ذبح گاو دم آنرا بمقتول زدند او زنده شده و برخاست عرضه داشت: يا نبيّ اللّه اين دو نفر پسر عمّ من بر من رشك بردند براى اينكه دختر عمّ خود را تزويج نمودم و هر دو آنها مرا بقتل رسانيدند. و جسد مرا در محلّه قبيله ديگر افكنده كه ديه مرا از آنها بگيرند موسى هر دو قاتل را قصاص نمود و پيش از آنكه مقتول زنده شود يكمرتبه دم گاو را بمقتول زدند زنده نشد بني اسرائيل بموسى گفتند چه شد وعده تو. فرمود من راست گفتهام پروردگار وحى فرمود بموسى كه هرگز تخلّف ننمايم از وعد خود ولى قيمت گاو را كه بايد باندازه پوست آن پر طلا شود بمالك آن بدهند سپس مقتول را زنده خواهم نمود.
انوار درخشان ج1 207 شرح ..... ص : 202
بنى اسرائيل اموال بسيارى گرد آورده تا پنج هزار دينار طلا رسيد و پس از آنكه مقتول زنده شد برخى عرضه داشتند نميدانيم اين دو واقعه كدام يك شگفت انگيزتر است زنده نمودن مقتول و اخبار او بواقعه قتل و تعيين قاتل خود و يا ثروتمند شدن مالك گاو؟
انوار درخشان ج1 239 شرح ..... ص : 228
اباذر فرمود آيا يكصد هزار درهم بيشتر است يا چهار دينار؟ عثمان گفت يكصد هزار درهم اباذر فرمود بياد دارى كه من و تو هنگام غروب بر رسول مكرّم صلّى اللّه عليه و آله وارد شديم او را افسرده يافته بر او تحيّت گفتيم توجّهى نفرمود و چون فرداى آنروز باز هر دو حضور او رفتيم او را مسرور ديديم عرضه داشتيم بفداى تو باد پدر و مادر ما عصر گذشته شما را افسرده يافتيم حضرت فرمود در نزد من مقدارى از اموال مسلمانان كه چهار دينار باشد باقى مانده بود كه تقسيم نكرده بودم ميترسيدم كه مرا مرگ دريابد و آن مبلغ نزد من باشد و پس از آنكه آنرا تقسيم نموده آسوده شدم. عثمان بكعب الاحبار گفت چه ميگوئى در باره كسى كه زكاة واجب مال خود را داده آيا بر او حقّ مالى ديگرى واجب است كعب الاحبار گفت واجب نيست گرچه يك آجر طلا و يك آجر نقره باشد.
انوار درخشان ج2 54 شرح ..... ص : 48
و نيز در همان كتاب حضرت صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: «هنگاميكه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در مشعر توقف فرمود (در بيابان ابطح) شخصى عرض كرد: يا رسول اللّه من تصميم داشتم كه بزيارت كعبه بيايم ولى مانعى پيش آمد و نتوانستم به حجّ مشرف شوم، امّا ثروت زيادى دارم دستور بفرمائيد عملى انجام دهم كه در ثواب با حاجيان شريك باشم، حضرت به كوه ابى قبيس رو نموده و فرمودند چنانچه باندازه اين كوه طلا در اختيار داشته باشى، و در راه خدا انفاق كنى، هرگز به اجر و ثواب حاجيان نخواهى رسيد.
انوار درخشان ج2 347 شرح ..... ص : 337
در كتاب در المنثور در تفسير آيه «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما كَسَبْتُمْ» از على بن أبي طالب عليه السّلام روايت شده كه فرمود مراد طلا و نقره و غلات و خرما و هر چه از خوار بار است كه بر آن زكوة مقرر شده است.
انوار درخشان ج3 26 شرح ..... ص : 23
و بحكم خرد و منطق قرآن، افرادى كه بچيزى از قبيل مال و منال علاقه مفرط دارند، و فضيلتى را جز علاقه بآنها نميدانند، ارزش معنوى و روانى براى آنان نميتوان قائل شد، بلكه پستترند از همان شىء كه بآن محبّت دارند، زيرا آنچه در زندگى مورد حاجت است، وجود ثروت مال و منال و طلا و نقره است، ولى بصورت ذهنى آنها اثرى مترتّب نخواهد شد هم چنانكه صورت ذهنى آتش نخواهد سوزانيد، و آيه انّا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا.
انوار درخشان ج3 134 خلاصه ..... ص : 133
آنان كه كافر بوده و بكفر خويش مردند چنانچه براى رهائى خود از عذاب برابر زمين طلا عوض دهند هرگز از آنها پذيرفته نشود و در عذاب دردناك گرفتار باشند و از آنان كسى شفاعت و يارى نخواهد نمود (91)
انوار درخشان ج3 136 شرح ..... ص : 134
از جمله آنستكه وسايل طبيعىّ مانند دادن جريمه، براى اينكه خود را از عقوبت ايمن بدارند ولى هرگز از آنان پذيرفته نميشود، و براى رهائى آنها تاثيرى نخواهد داشت، آيه بطور تمثيل اين حقيقت را بيان نموده، مانند كسى كه باندازه ظرفيّت زمين طلا در اختيار داشته باشد، هنگام رستاخيز چنانچه آنها را براى رهائى خود از عقوبت، جريمه دهد هرگز از او پذيرفته نخواهد شد.
انوار درخشان ج3 136 شرح ..... ص : 134
بديهى است بر فرض كه اين مقدار در دنيا طلا در اختيار داشته باشد، در قيامت هرگز بآنها دسترسى نخواهد داشت، گذشته از اينكه طلا و ساير نقدينهها و يا اموال، تنها در اين جهان از وسائل معيشت و داراى ارزش هستند، و در بازار قيامت جز صدق و شعار بندگى، كالاى ديگرى بكار نميرود، و نفعى نخواهد داشت.
انوار درخشان ج4 159 شرح ..... ص : 158
دية عبارت از مقدارى از طلا است كه معادل با منافع افراد متعارف از مردم است كه بوسيله پرداخت دية ضررى كه بر ورثه مقتول وارد شده تدارك ميشود.
انوار درخشان ج5 173 شرح ..... ص : 172
عمرو عاص و مطلب بن ابى رفاعه از قبيله سهم كه اولياء و وارث بديل بودند بر حسب دستور آيه سوگند ياد كردند كه ما دلايلى بدست آورديم كه تميم و عدى در باره ظرف طلا بما خيانت نموده و بدروغ سوگند ياد كردهاند رسول اكرم (ص) نيز ظرف طلا را بورثه بديل داد و تميم دارى پس از آنكه بدين اسلام در آمده بود مىگفت خدا و رسول او راست گفتهاند ما ظرف طلا را ربوده بوديم و بدروغ سوگند ياد كرديم.
انوار درخشان ج7 10 خلاصه ..... ص : 6
هنگامى كه موسى به كوه طور رفته بود، قوم او مجسمه گوسالهاى را كه صدا ميكرد و از طلا و زيور ساخته بود پرستش كردند مگر نميديدند كه آن گوساله بىجان با آنها سخنى نميگويد و آنها را هدايت نميكند باز گوساله را پرستش ميكردند اينها مردمى بس سختدل و ستمكار بودند.
انوار درخشان ج7 42 شرح ..... ص : 11
آيه گمرهى بنى اسرائيل را حكايت نموده كه پس از رفتن موسى كليم (ع) بكوه طور بنى اسرائيل از زيور و زينت و طلا گوسالهاى را ترتيب داده مانند گاو صدا ميكرد. و بر حسب روايات نيز سامرى از طلا هيئت گوسالهاى را ترتيب داده و صدا ميكرد. سامرى بنى اسرائيل را به پرستش آن دعوت كرد.
انوار درخشان ج7 266 شأن نزول آيه ..... ص : 241
عباس چهل وقيه طلا بهمراه داشت، آنرا به غنيمت گرفته بودند، عباس عرض كرد: اين چهل وقيه طلا را فداى من قرار بده، رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:
انوار درخشان ج7 267 شأن نزول آيه ..... ص : 241
و نيز در تفسير مجمع از حضرت باقر عليه السّلام روايت نموده كه فداء هريك از اسيران جنگ بدر چهل وقيه و هر وقيه چهل مثقال طلا بود. جز عباس بن عبد المطلب كه فداى او يكصد وقيه بود.
انوار درخشان ج7 415 خلاصه آيات ..... ص : 409
و نيز در تفسير مجمع است كه ابو جعفر امام باقر عليه السّلام فرمود در جنگ بدر عوض از هر اسيرى چهل وقيه بود و هر وقيهاى چهل مثقال است جز عباس كه عوض او يكصد وقيه بود هنگامى كه اسير شد بيست وقيه طلا از او گرفته شد رسول اكرم (ص) بوى فرمود اين غنيمت جنگ بود و عوض از خود و دو برادرزادهات نوفل و عقيل را بايد بدهى عرض كرد ندارم حضرت رسول (ص) فرمود كجاست آن طلا كه بام الفضل سپردى و بوى گفتى چنانچه بمن حادثهاى رخ داد آن وجه براى فضل و عبد اللّه و قثم باشد؟
انوار درخشان ج7 526 شرح ..... ص : 513
حدود اختيارات سرمايهداران را نسبت بوجوه نقد از طلا و نقره و اوراق بهادار مىتوان باين عبارت خلاصه نمود كه سرمايهداران امناء پروردگار و صندوقداران جامعه مسلمانانند كه ميتوانند در اموال خود هرگونه تصرف نمايند چه آن وجوه را بكار اندازند و يا پنهان نمايند ولى به قيد اينكه از عهده پرداخت هزينه مصارف لازم كه براى مسلمانان پيش مىآيد برآيند بخصوص در مواردى كه حاكم مطالبه نمايد از جمله حقوقى است كه بر اموال آنان تعلق مىيابد و در صورتى كه سرمايهداران وجوه نقد خود را پنهان نمايند و در مورد لازم انفاق ننمايند دو گناه بزرگ جبران ناپذير مرتكب شده و دو خيانت باجتماع نموده يكى پنهان داشتن ثروت كه حاكم نتواند مطالبه كند و ديگر خيانت بخود و باجتماع با اينكه خطر متوجه است در اثر خوددارى از بذل مال، خطر اجتماع را فرا خواهد گرفت.
انوار درخشان ج7 531 شرح ..... ص : 513
و نيز طبرى بسندى از يزيد قفعسى نقل نموده كه ابو السوداء در شام ابو ذر را ملاقات نموده بوى گفت آيا نمىبينى معاويه را كه ميگويد همه اموال فقط مال پروردگار است و هرچه باشد از آن آفريدگار است و او ميخواهد نام مسلمانان را از وجوه و زكوات و اموال مردم بردارد و همه را مال خدا بداند آنگاه ابو ذر نزد معاويه آمده گفت براى چه اموال وجوه، طلا و نقره را بنام پروردگار مىخوانى و نام مسلمانان را از آنها اسقاط مينمائى؟
انوار درخشان ج7 532 شرح ..... ص : 513
در كتاب در منثور بسندى از جابر بن عبد اللّه روايت نموده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله ميفرمود هر ذخيره از نقد طلا و نقره كه حقوق مالى آنها داده نشده باشد در قيامت گداخته شده به پيشانى و رخسار صاحب ذخيره نهاده و بوى گفته ميشود كه اين ذخيرهاى است كه به بينوايان نداده و از آنها بخل ورزيدهاى.
انوار درخشان ج8 55 شرح ..... ص : 39
در كتاب در منثور بسندى چند از ابو سعيد خدرى كه ميگفت على بن أبي طالب از يمن ظرف طلايى كه در آن خاك طلا بود بنزد رسول اكرم (ص) فرستاد و آنرا تقسيم نمود ميان چهار نفر از مؤلفه اقرع بن حابس حنظلى و علقمة بن علاقة عامرى و عيينة بن بدر فزارى و زيد الخيل طائى آنگاه قريش و انصار گفتند يا رسول اللّه آيا آنرا تقسيم نمودى ميان بزرگان اهل نجد و ما را واگذاردى رسول اكرم (ص) فرمود: بمنظور اينكه قلوب آنها را به سوى دين اسلام جلب نمايم و نيز در كتاب در منثور بسندى چند از يحيى بن ابى كثير كه مىگفت المؤلفة قلوبهم از بنى هاشم ابو سفيان بن حارث بن عبد المطلب است و از بنى مخزوم حارث بن هشام و عبد الرحمن بن يربوع و از بنى اسد حكيم بن حزام و از بنى عامر سهيل بن عمرو و حويطب بن عبد العزى و از بنى جمع صفوان بن امية و از بنى سهم عدى بن قيس و از ثقيف علاء بن حارثه و از بنى فزاره عيينة بن حصين و از بنى تميم اقرع بن حابس و از بنى نضر مالك بن عوف و از بنى سليم عباس بن مرداس بهر يك از اين چند تن رسول اكرم (ص) يكصد شتر داد جز بعبد الرحمن بن يربوع و حويطب بن عبد العزى كه بهر يك پنجاه شتر داد.
انوار درخشان ج8 112 (شرح) ..... ص : 97
كتاب كافى بسندى از عبد اللّه بن سنان روايت نموده كه امام صادق عليه السلام ميفرمود، چون آيه (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ) در ماه رمضان نازل شد، رسول اكرم (ص) امر فرمود: كه منادى فرياد زند كه پروردگار بر شما زكوة را واجب فرمود، همچنانكه نماز را بر همه واجب نمود، از طلا و نقره صدقه بايد داد و از شتر و گاو و گوسفند و از خواربار مانند گندم و جو و خرما و مويز بايد زكوة داد و در ماه رمضان منادى ندا زد و غير اين ساير اموال زكوة ندارند و نيز فرمود كه بايد از آن يك سال بگذرد و ماه رمضان سال آينده، عيد فطر منادى فرياد برآورد، اى مسلمانان زكوة اموال خودتان را بدهيد، تا اينكه نماز شما قبول شود، آنگاه عاملين را فرستاد كه صدقات را جمعآورى نمايند.
انوار درخشان ج9 112 (شرح) ..... ص : 105
و بمنظور اينكه پس از تفتيش او را تنها مورد اتهام قرار دهند و بمنظور مجازات و كيفر بنى يامين را در مصر تحت نظر قرار دهد و نگذارد بسوى كنعان بازگردد و پيمانه كلمه سقايه گفته شده شايد بلحاظ اينكه ظرف بزرگى بوده كه چهارپايان كاروان از آن آب ميآشاميدند و نيز گفته شده ظرف طلا و قيمتى بوده كه در مقام طلب و جستجوى آن برآمدند.
انوار درخشان ج10 68 [سوره الإسراء(17): آيات 23 تا 39] ..... ص : 49
در كتاب كافى بسندى از مسعدة بن صدقه از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه فرمود پروردگار برسول اكرم تعليم نمود چگونه مال بذل كند زيرا نزد او چند وقيّه طلا موجود بود و نميخواست كه شب بسر ببرد و آن طلا نزد او باشد بدين جهت آن طلا را صدقه داد ديگر نزد او مالى باقى نماند.
انوار درخشان ج10 154 [سوره الإسراء(17): آيات 82 تا 100] ..... ص : 137
و نيز در صورتى دعوى رسالت تو را تصديق مىنمائيم كه گنجى از طلا داشته باشى و يا بآسمان بالا روى و براى اثبات اينكه بآسمان بالا رفتهاى كتاب بهمراه خود بياورى و ما آنرا قرائت نمائيم.
انوار درخشان ج10 183 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
بر اين اساس هر يك از نفوس بشرى تأثير خاصى در اعضاء خود خواهد داشت كه آنها را بسوى مقصد و كسب ذات و ذاتيات خود سوق ميدهد. اين چنين رابطه تدبيرى كه زيد مثلا با جوارح خود دارد هيچ يك از نفوس بشرى اين رابطه تدبر و تخصص را با جوارح زيد نخواهند داشت اين سير صعودى و ارتقاء جوارح بدن هر فردى است كه روح در اعضاء بدن خود تأثيراتى بوديعت مىسپارد و از طريق افعال اختيارى خصوصياتى در آنها بجا ميگذارد و بدين وسيله رابطه تدبير خود را با اعضاء بدن خود تحكيم مىنمايد و اين رابطه ذاتى روح با بدن و جوارح خود ناگسستنى است و پس از مرگ و قطع رابطه تدبير روح از بدن عنصرى كه سير نزولى بدن است چنانچه بصورت خاك در آيد ذرات و اجزاء خاك نيز همين ذاتيات خود را حفظ خواهد كرد مانند امتياز ذرات فلز طلا و نقره و مس از خاك و ذرات خاك بدن زيد.
انوار درخشان ج10 186 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
بدين جهت بدن عنصرى زيد كه بصورت خاك در مىآيد در اين سير نزولى صورت حقيقى و جوهرى خود را حفظ مىنمايد مانند خاك طلا و نقره بر اين اساس نيز روح علاقه تدبير ذاتى ناگسستنى خود را نسبت باعضاء خود حفظ مىنمايد مانند نيروى مغناطيسى پيوسته خاك اعضاء خود را بسوى قطب كه خود در نظام كلى در آن رهسپار است جذب مىنمايد و رو بتكامل مىگذارد.
انوار درخشان ج10 196 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
بهمين قياس تحولات اعضاء و خاك آنها همين رابطه و تخصص ذاتى را با روح خود داشته و از ساير ارواح بشر نيز مباينت و مغايرت خواهند داشت مانند صورت فلزى طلا و نقره كه سبب امتياز هر يك از ديگرى مىشود.
انوار درخشان ج10 201 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
و از اين نظر است كه ارواح اولياء نسبت ببدن عنصرى خود تأثير دارند و آنها را از تغييرات عالم طبع ايمن ميدارند و بدن آنان پس از سالها صحيح و سالم مىمانند و اين از نظر قدرت روح و صفاى بدن است كه تأثير بيشترى روح مؤمن كامل در بدن عنصرى خود مىنمايد و ساير ارواح اهل ايمان اين چنين قدرت و تأثير را در بدن خودشان نخواهند داشت و اين از نظر ضعف روح و نيز ضعف بدن و تيرهگى هر دو است و ابدان اولياء در قبور مانند طلا در خاك است.
انوار درخشان ج10 206 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
همچنانكه از خاك آفريده شده است و آنچه درندگان و حيوانات از بدن انسان خوردهاند همه در خاك محفوظ است نزد پروردگار كه از علم و احاطه او هرگز چيزى پنهان و خارج نخواهد بود و نيز بر عدد و شماره همه آفريدهها و بر وزن و ارزش آنها احاطه دارد و خاك بدن اهل ايمان مانند طلا در خاك است و هنگام كه قيامت فرا ميرسد باران تند زمين را فرا ميگيرد زمين رو برشد مىگذارد و خاك بدن اهل ايمان مانند طلا كه با آب شسته شود صفاء مىيابد و خاك بدن هر يك از افراد بشر بقالب و مانند بدن و اعضاء و جوارح سابق خود در آمده باذن پروردگار بسوى روح خود جلب شده منتقل مىشود و هيئت جوارح و بدن آنها نيز باذن پروردگار مانند هيئت سابق آنها بوده و روح در آن بدن وارد مىشود و چنانچه انجام يافت هرگز چيزى را از خود انكار و يا فراموش ننموده است.
انوار درخشان ج10 215 [سوره الإسراء(17): آيات 101 تا 111] ..... ص : 162
روح علاقه تدبير طبيعى خود را خواه ناخواه از بدن و جوارح قطع مىنمايد روح كه چه طريقه سعادت پيموده و يا طريقه شقاوت ملحق بنفوس كليه الهيه گشته و روح شقى تحت نظر و حيطه نفوس كليه و فرشتگان غلاظ و شداد كه مظاهر نقمت و غضب كبريائى هستند در ميآيند و ارواح اهل ايمان نيز بنفوس قدسيه و كليه مربيه ملحق شده و بآن عالم قدس و نظام كلى خواهند رجوع نمود بدن عنصرى نيز همه شؤن حياتى خود را از دست داده محكوم نظام طبع و تحولات آن خواهد گشت ولى در اثر رابطه ذاتى و ناگسستنى از طريق افعال اختيارى كه بشركت روح و جوارح هر يك بهدفهاى مشترك خود رسيده و هر يك نيز سهم خود را از ذات و ذاتيات يافتهاند در نظام كلى ديگرى شروع بحركت متناسب با اين نظام مىنمايد روح بتكامل خود در پرتو نفوس كليه الهيه مربيه خود در نظام كلى و هم چنين خاك بدن عنصرى در پرتو جاذبيت روح در نظام كلى بسير و استكمال خود ادامه خواهند داد مانند ماده خاك كه در اثر عوامل نظام جهان بصورت طلا و نقره و مس در ميآيد.