ترجمه بيان السعادة ج3 67 بيان تابوت و سكينه ..... ص : 63
و چون معانى اقتضاى ظهور در مظاهر پست و پائين مىكند لذا ممكن است تابوت در ظاهر صندوقى باشد از چوب شمشاد كه با طلا روى آن پوشانده شده باشد، و همه آن را حسّ كنند، و هر جا كه تابوت باشد نبوّت با آن همراه است و با آن دور ميزند.
ترجمه بيان السعادة ج3 202 تفسير: ..... ص : 201
وَ الْقَناطِيرِ جمع قنطار است و آن چهل وقيّه طلا است، يا يك هزار و دويست دينار، يا يك صد رطل از طلا يا نقره، يا هشتاد هزار درهم، يا يك هزار و دويست اقيّه يا هفتاد هزار دينار، يا يك پوست گاو پر شده از طلا يا نقره.
ترجمه بيان السعادة ج3 202 تفسير: ..... ص : 201
الْمُقَنْطَرَةِ يعنى تمام و تكميل كننده. مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ قناطير پر از طلا و نقره و اسبهاى چريده شده، يا تعليم ديده، يا زيبا از نظر سيما.
ترجمه بيان السعادة ج3 297 تفسير: ..... ص : 297
از اهل كتاب كسانى هستند كه با حيلههاى شيطانى حيلهگرى مىكنند و بعضى از آنها از حيلهگرى سالمند. و از اهل كتاب در مقام امانت و خيانت مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطارٍ باء براى تعدّى است و قنطار چهل وقيه از طلا يا نقره است يا هزار دينار، يا به مقدار پوست گاو، پر از طلا يا نقره، يا يك هزار و دويست وقيه، يا هفتاد هزار دينار، و مقصود مدح بعضى از اهل كتاب است كه اگر مال بسيارى به او امانت دهى خيانت نمىكند.
ترجمه بيان السعادة ج3 323 ترجمه: ..... ص : 323
و البته آنانكه بعد از ايمان كافر شدند و در كفر خود مردند اگر براى آزادى خويش از عذاب خدا برابر همه زمين طلا به فدا آرند هرگز از ايشان پذيرفته نشود. و براى آنها عذاب دردناك مهيّا باشد و هيچ معين و يارى نخواهد بود.
ترجمه بيان السعادة ج3 324 تفسير: ..... ص : 324
چه خبردارى ز ختم عمر او تا بگردانى از او يكباره رو و ليكن آن كفّار، اگر بر كفر بميرند فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً از آنها برابر همه زمين طلا در مقابل رهائى از عذاب قبول نمىشود.
ترجمه بيان السعادة ج5 29 تفسير ..... ص : 24
ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ يعنى آنها براى خلاصى و رهايى عذرى ندارند چنانچه در خبر است وقتى كه طلا را خالص كرده، از غير طلا رها كرده باشند مىگويند: «فتنت الذّهب».
ترجمه بيان السعادة ج5 135 تفسير ..... ص : 130
چه آيتى دوست داريد كه من هم آنرا بياورم، گفتند: كوه صفا را براى ما طلا كن، و بعضى از مردگان ما را برانگيز تا در باره تو از آنها سؤال كنيم، ملائكه را به ما نشان ده كه به تو گواهى دهند، يا خدا و ملائكه را آشكارا پيش ما بياور، و مسلمانانى نيز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله درخواست كردند كه به پيشنهاد آنان عمل كند.
ترجمه بيان السعادة ج5 424 ترجمه: ..... ص : 423
قوم موسى بعد از او (بعد از رفتن موسى به كوه طور براى وعده حق)، مجسّمه گوسالهاى كه صدا مىكرد از طلا و زيورهاى خود ساخته پرستيدند، آيا نديدند كه آن مجسّمه بىروح با آنها سخنى نمىگويد و به راهى آنها را هدايت نمىكند؟ باز پى آن گوساله رفتند و مردمى سخت دل و ستمكار بودند،
ترجمه بيان السعادة ج5 427 تفسير ..... ص : 424
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ يعنى بعد از رفتن حضرت موسى عليه السّلام به ميقات، و اين كنايه از امّت محمّد صلّى اللّه عليه و آله است، يعنى شما پس از محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گوساله را معبود خود اتّخاذ نكنيد. مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَداً از طلا و جواهرات خود پيكره گوسالهاى ساختند و در بدل آوردن (جسدا) اين توهّم را كه آن گوساله حقيقى بوده است رفع كرد.
ترجمه بيان السعادة ج6 132 تفسير: ..... ص : 126
وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ يا عطف است بر «ليأكلون» و وجه حسن اين عطف با اختلاف در اسميّت و فعليّت اشعار به اين است كه كسانى كه طلا را ذخيره و جمع مىكنند ذمّ آنها مشهور است به نحوى كه قابل انكار نيست و اينكه احبار و راهبان كسانى هستند كه طلا را ذخيره مىكنند، و ذمّ آنها مشهور و معروف گشته است، پس به گفته آنان اعتنا نكنيد.
ترجمه بيان السعادة ج6 133 ترجمه: ..... ص : 133
روزى كه آن طلا و نقره در آتش گداخته شود و پيشانى و پشت و پهلوى آنها را به آن داغ كنند. فرشتگان عذاب به آنها گويند: اين است نتيجه آنچه از زر و سيم بر خود ذخيره كرديد. اكنون بچشيد عذاب سيم و زرى كه اندوخته مىكرديد.
ترجمه بيان السعادة ج6 134 تفسير: ..... ص : 134
يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها روزى كه بر طلا و نقره آتش بر افروخته شود و ضمير مؤنّث به اعتبار معنى جمعيّت و كثرت در آن دو است.
ترجمه بيان السعادة ج6 134 تفسير: ..... ص : 134
خداى تعالى شريفترين و قوىترين اجزاء بدن را ذكر نمود تا اشاره به شمول داغ كردن باشد، يا اينكه چون آنها با ذخيره كردن طلا و نقره و جاهت و نرمى فراش دو پهلو و پشت را خواستند به آنها گفته مىشود:
ترجمه بيان السعادة ج6 143 تفسير: ..... ص : 141
و عبد الرّحمن بن عوف چهل وقيه طلا و چهار هزار درهم، بهمين ترتيب هر كس به قدر همّت و وسعش بذل و
ترجمه بيان السعادة ج6 412 تفسير ..... ص : 412
وَ أَمْوالًا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا و نيز به آنها اموالى از قبيل طلا و نقره و متاع و كالا و اسب و قاطر و گوسفند و شتر در زندگى دنيا دادهاى.
ترجمه بيان السعادة ج7 275 تفسير ..... ص : 271
(1) طبرسى از ابن عبّاس روايت كرده است كه: سبب نزول آيه اين است كه: رؤساى مكّه و قريش حضور پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله شرفياب شدند و عرض كردند: اى محمّد صلّى اللّه عليه و آله اگر تو پيامبر راستگو هستى كوههاى مكّه را براى ما مبدّل به طلا كن و فرشتگانى به سوى ما بياور تا گواهى دهند به نبوّت، آيات فوق نازل شد.
ترجمه بيان السعادة ج7 558 تفسير ..... ص : 556
ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لِمَنْ جاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ بعضى گفتهاند آن جام طلا بوده، يا نقره بوده كه در آن جواهرات گرانبها بكار برده شده بود، و روى همين جهت بود كه وعده مىدادند كه هر كس آن را بياورد يك بار شتر غلّه دريافت خواهد كرد، با اين كه غلّه هم گران بود، چون جام زرّين گران قيمت بود در مقابل آن غلّه را قرار دادند.
ترجمه بيان السعادة ج7 561 تفسير ..... ص : 556
بعضى گفتهاند كه (ليان) پدر راحيل (مادر يوسف) بتپرست بود و بتى از طلا داشت يوسف آن بت را مخفيانه گرفت و به مادرش داد كه بدين وسيله هم مىخواست بر جدّش ترحّم كند و او را از بت پرستى خلاص كند، و هم بر مادرش ترحّم نمايد و او را از فقر نجات دهد.
ترجمه بيان السعادة ج7 601 ترجمه: ..... ص : 600
و در زمين قطعاتى مجاور و متّصل است (كه آثار هر قطعه مباين ديگرى است يكجا معدن طلا، نفت و فيروزه و زغال و غيره است و يكجا نيست) زمينى براى باغ انگور قابل است و يكجا براى زراعت غلّات و زمينى براى نخلستان آن هم نخلهاى گوناگون و با آن كه همه به يك آب مشروب مىشوند ما بعضى را براى خوردن بر بعضى برترى داديم و اين امور (اختلاف آثار قطعات زمين) عاقلان را ادلّهى واضحى بر حكمت صانع است. (يعنى هر كس فكر و عقل كار بندد خواهد فهميد كه اين نظم و ترتيب در آسمان و زمين با اين خواصّ مذكور به دست طبيعت نيست بلكه به امر خداى با علم و قدرت و حكمت است).
ترجمه بيان السعادة ج7 631 ترجمه: ..... ص : 630
خدا از آسمان، آبى نازل كرد كه در هر رودى به قدر وسعت و ظرفيّتش سيل آب جارى شد و بر روى سيل كفى برآمد چنانچه فلزّاتى را نيز كه براى تجمّل و زينت (مانند طلا و نقره) يا براى اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب كنند. خدا اينگونه كفى كه بر آب ظاهر مىشود براى حقّ و باطل مثل مىزند كه (باطل آن چون) كف به زودى نابود مىشود و امّا آن آب و فلزّ كه به خير و سود مردم است در زمين مدّتى باقى مىماند.
ترجمه بيان السعادة ج7 635 تفسير ..... ص : 631
ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ تا زيور درست كنند، مثلا از طلا و نقره زيور درست مىكنند أَوْ مَتاعٍ يا چيزى كه به وسيلهى آن بهره و تمتّع حاصل شود، مانند ظرفها و آلات و ادوات صنايع و غير آنها.
ترجمه بيان السعادة ج8 57 گنجهاى هر چيزى نزد خداست ..... ص : 46
و بطلان است و يك جهت اطلاق و حقّيت، و مقصود از فعليّت آن قوا فعليّت جانب حقّ در انسان و خلاص شدن آن قوا از بطلان است، و فعليّت خالص از بطلان حاصل نمىشود مگر با وسوسهى شيطان و اغواى او، چه وسوسهى شيطان مانند آتش است نسبت به طلا، مولوى قدس سرّه گفته:
ترجمه بيان السعادة ج8 235 تحقيق و رفع اشكال ..... ص : 224
پس براى آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله خون بهاء و دشمنى باقى نمىگذارند و وعدهى خدا بر خروج قائم عجل اللّه فرجه تفسير شده است و بازگردانيدن قدرت بر آنان به خروج امام حسين با هفتاد و دو نفر از يارانش تفسير شده است كه شمشيرهايى از طلا دارند.
ترجمه بيان السعادة ج8 266 تفسير ..... ص : 265
در مورد شأن نزول اين آيه وارد شده است كه در نزد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چند وقيه طلا بود و چون دوست نداشت كه شب طلاها پيش او بماند، آنها را صدقه داد و وقتى كه صبح شد ديگر چيزى نداشت، و در اين حال سايلى آمد، چيزى نداشت كه به او بدهد سايل او را سرزنش كرد، و خداوند هم او را تأديب نمود.
ترجمه بيان السعادة ج8 340 تفسير ..... ص : 338
أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ يا بوده باشد براى تو خانهاى از طلا.
ترجمه بيان السعادة ج8 456 بيان نيابت از رسالت و ولايت ..... ص : 437
با باقى ماندن ديوار بدن آن دو جهت قلب آنچه را كه زير آن ديوار نهفته است استخراج مىكنند و آن گنج جامع بودن بين تنزيه، تشبيه، تسبيح و تحميد است كه مقام جمع است، مقامى كه روشنى چشم سالكين الى اللّه است براى اشاره بر جهت تأويل اخبار مختلف زيادى در كنز وارد شده مبنى بر اين كه آن گنج مورد اشاره آيه طلا و نقره نبوده، و در بعضى از اخبار است كه آن «لا اله الّا اللّه محمّد رسول اللّه» و پس از آن بعضى از كلمات پند و موعظه بوده است.
ترجمه بيان السعادة ج9 124 تفسير ..... ص : 124
وَ قالَ لَأُوتَيَنَّ مالًا وَ وَلَداً كسى كه به آيات ما كافر شده بود گفت: در آخرت من داراى مال و فرزند مىشوم، در خبر آمده است كه بعضى از مؤمنين از بعضى از مشركين طلبكار بود، شخصى بدهكار به عنوان استهزا گفت: آيا شما نمىگوييد كه در بهشت طلا و نقره و حرير است؟ گفت: بلى، پس كافر گفت:
ترجمه بيان السعادة ج9 254 تفسير ..... ص : 247
يا قَوْمِ إِنَّما فُتِنْتُمْ بِهِ لفظ «الفتن» به معانى متعدّدى آمده است: به معناى سوزاندن، آزمايش و امتحان، پسند كردن چيزى، گمراهى، گناه، كفر، رسوايى، عذاب، آب كردن طلا، گمراه كردن، ديوانگى، شغل، كار و اختلاف انداختن و فتنه درست كردن كه همهى اين معانى در اينجا مناسب است جز اين كه در بعضى از معانى بايد ماضى را به معناى مستقبل گرفت.
ترجمه بيان السعادة ج9 261 تفسير ..... ص : 247
چنانچه روايت شده پس از آن كه خاك بر آن ريخته شد حركت كرد و موى و پشم در آورد و صدا كرد. و بنابر احتمال دوّم كه ساييدن و سوهان زدن باشد دليل آنست كه آن پيكره بر فلزّ طلا بودنش باقى بوده است.
ترجمه بيان السعادة ج10 122 تفسير ..... ص : 117
لفظ «فتنة» به معناى امتحان و گمراهى و گناه و كفر و رسوايى و عذاب و گمراه كردن، ذوب كردن طلا و نقره، حرفه و شغل و اختلاف در آرا آمده است و همهى اين معانى در اينجا مناسب است، كه همهى اين معانى ممكن است اراده شود.
ترجمه بيان السعادة ج10 215 تفسير ..... ص : 214
. لفظ «مضر» مانند «زفر» پدر قبيلهاى است، لقب «مضر الحمراء» به او دادهاند، چون از پدرش طلا به ارث برده، يا براى اين كه آنان در جنگ علم سرخ بلند مىكردند.
ترجمه بيان السعادة ج11 61 تفسير ..... ص : 57
در تفسير قمّى آمده است: سليمان عليه السّلام بر تختش نشست و باد او را حركت داد، پس گذرش بر وادى نمل افتاد و آن صحرايى است كه در آنجا طلا و نقره مىرويد و مورچهها محافظت آنجا را بر عهده دارند.
ترجمه بيان السعادة ج11 61 تفسير ..... ص : 57
خداوند صحرايى دارد كه در آنجا طلا و نقره مىرويد و (خداوند) آنجا را با ضعيفترين خلقاش حفظ كرده است كه عبارت از مورچه
ترجمه بيان السعادة ج11 75 سخنى در چيستى آسمانها و زمين ..... ص : 69
و بعضى گفتهاند: پسران لباس دختران، دختران لباس پسران پوشيده بودند و بعضى گفتهاند: آن هديه صفحههايى از طلا در ظرفهايى از ديبا بوده است.
ترجمه بيان السعادة ج11 75 سخنى در چيستى آسمانها و زمين ..... ص : 69
و بعضى گفتهاند: كه بلقيس پانصد پسر در لباس دختران و آرايشهاى دخترانه، پانصد دختر و كنيز در لباس و آراستگى پسران دختران را سوار بر پانصد اسب ماديان تاتارى و پسران را پانصد اسب چابك و تيزرو كرد، لگام هر اسبى از طلايى بود كه با جواهر مزيّن گشته بود، پانصد خشت از طلا و پانصد خشت از نقره و يك تاج مزيّن به درّ و ياقوت به و در درون كوزهاى يك عدد مرواريد غلطان سالم بدون سوراخ و سوزن كوچكى كه داراى سوراخى كج بود گذاشته، سپس مردى از اشراف قومش به نام منذر بن عمرو را فرا خوانده، با او مردانى از قومش همراه نمود و نامهاى به سليمان عليه السّلام نوشت كه در آن نامه چنين آمده بود: اگر تو نبى هستى بين دختر بچّه و پسر بچّه تميز بده، قبل از آن كه در كوزه را باز كنى بگو در آن چيست و مرواريد غلتان را سوراخ كن به نحوى كه سوراخ كج نباشد و مساوى باشد و داخل كن بدون يارى گرفتن از انس و جنّ، سوزن را نخ كن.
ترجمه بيان السعادة ج11 76 سخنى در چيستى آسمانها و زمين ..... ص : 69
پس فرستادهى بلقيس با هدايا حركت كرد و هدهد شتابان پيش سليمان عليه السّلام آمد و او را از قضايا باخبر ساخت، پس سليمان عليه السّلام به جنّ دستور داد كه خشتهاى طلا و نقره بزنند كه اين كار را كردند، سپس دستور داد از همان جا كه موضع سليمان عليه السّلام بود تا چند فرسخ يك ميدان از خشتهاى طلا و نقره درست كنند و دور ميدان ديوارى بسازند از طلا و نقره.
ترجمه بيان السعادة ج11 152 تفسير ..... ص : 148
شعيب عليه السّلام گفت: چرا مگر گرسنه نيستى؟ گفت: چرا، گرسنهام، ولى مىترسم اين شام عوض سيراب كردن و آب كشيدن من باشد و من از خانوادهاى هستم كه چيزى از عمل آخرت را به مقدار زمين پر از طلا نمىفروشيم.
ترجمه بيان السعادة ج11 210 تفسير ..... ص : 202
فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ بعضى گفتهاند: سوار بر استرى دو رنگ و تيزرو شده بود كه بر آن گيسوان بود و زينى از طلا داشت و با قارون چهار هزار نفر بر همين منوال و بر همين شكل بودند.
ترجمه بيان السعادة ج11 489 تفسير ..... ص : 488
و در بعضى ديگر از اخبار است: آنگاه كه شب جمعه شود از آسمان ملايكه به عدد ذرّات نازل مىشوند كه در دست آنها قلمهاى طلا و كاغذهاى نقره است كه تا شب شنبه جز صلوات بر محمّد و آل محمّد نمىنويسند.
ترجمه بيان السعادة ج12 148 تفسير ..... ص : 136
گويند: بلى، پروردگارا ما راضى شديم، پس تو از ما راضى باش، خداوند مىفرمايد: به سبب خشنودى من از شما، به دليل آنكه شما خاندان پيامبر مرا دوست داشتهايد، خانهام را براى شما حلال كردهام، شما با ملايكه مصافحه كرديد، پس گوارا باد، گوارا باد بر شما اين بخششى كه دايمى است و در آن نقصى نيست، در اين هنگام دوستداران اهل بيت عليهم السّلام مىگويند: «الحمد للّه الّذى أذهب عنّا الحزن ... تا آخر» و از ابى جعفر عليه السّلام آمده است: از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله از قول خداى تعالى: «يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» سؤال شد فرمود: يا على آن وفد و گروه سواره هستند تا سخن را بدين جا رساند كه فرمود: وقتى در بهشت به منزل خويش وارد شود بر سرش تاج ملك و كرامت نهاده مىشود، به زيورهاى طلا و نقره آراسته مىگردد، درّ
ترجمه بيان السعادة ج12 149 تفسير ..... ص : 136
به طور منظّم در اكليل زير تاج قرار داده مىشود، هفتاد نوع لباس با رنگهاى مختلف و انواع مختلف كه از طلا و نقره و لؤلؤ و ياقوت سرخ بافته شده بر او پوشيده مىشود پس اين است معناى قول خداى تعالى: «يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ» اين دو حديث دلالت مىكنند بر اينكه برگزيده شدن و وارث بودن كتاب شامل ذرّيه فاطمه عليها السّلام مىشود خواه ذرّيه جسمانى باشد يا روحانى.
ترجمه بيان السعادة ج12 201 تفسير ..... ص : 197
از امام صادق عليه السّلام آمده است: كه روح در جاى خودش ايستاده است، روح نيكوكار در روشنايى و گشادى است، روح بدكار در تنگى و تاريكى است، بدن خاك مىشود همانطور كه از خاك آفريده شده است و آنچه كه درندگان و حشرات از داخل بدن انسان خوردهاند و پاره كردهاند همه آنها در خاك محفوظ است و همه آن نزد كسى است كه مثقال ذرّهاى در تاريكى زمين از او غايب نمىشود، عدد اشيا و وزن آنها را مىداند، با اين وصف خاك روحانيّين به منزله طلا در خاك است.
ترجمه بيان السعادة ج12 201 تفسير ..... ص : 197
لذا آنگاه كه وقت زنده شدن و بعث فرا مىرسد از زمين باران نشور و زنده شدن مىبارد و زمين رشد يافته و بزرگ مىشود، سپس مانند مشك آب تكان مىدهد و در نتيجه خاك بشر مانند طلا در خاك مىشود كه با آب شسته شود و مانند كره از شير مىشود، سپس خاك هر قالبى را به قالب خودش جمع مىكند و مىرساند، پس با اذن خداى قادر و توانا به محلّ روح منتقل مىشود، پس صورتها با اذن مصوّر و صورتگر مانند هيئت نخستين مىشود، سپس روح در آن داخل مىشود، پس آنگاه كه درست شد ديگر چيزى را انكار نمىكند.
ترجمه بيان السعادة ج12 247 تفسير ..... ص : 246
أَ لا تَتَّقُونَ أَ تَدْعُونَ بَعْلًا از خدا نمىترسيد و بعل را فرا مىخوانيد، بعل اسم بت آنان بوده از طلا، بعضى آنرا در لغت يمن اسم پروردگار دانستهاند، مقصود اين است كه پروردگارى غير از خدا را فرا مىخوانيد؟! وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ و بهترين آفرينندگان را وا مىگذاريد؟! بيان بهترين خالق بودن خداى تعالى گذشت.
ترجمه بيان السعادة ج12 300 تفسير ..... ص : 292
امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى تعالى بارانى از ملخ طلا به خانهاش ريخت و آنها را جمع كرد، وقتى باد چيزى از آنها را مىبرد بدنبال آن مىدويد جبرئيل گفت: اى ايّوب آيا سير نمىشوى؟
ترجمه بيان السعادة ج13 118 تفسير ..... ص : 110
چون كافر خوار و از جانب ما مطرود و ناخوشايند است و ما از كافر توجّه و التفات به خودمان را نخواستيم و اگر مراعات حالى كسى كه استعداد ايمان در وجودش هست نبود در دنيا بر او توسعه مىداديم به نحوى كه حتّى يك لحظه هم غم دنيا را نمىخورد تا ديگر توجّه و التفات به سوى ما نمىكرد، لكن جهت مراعات حال كسانى كه استعداد ايمان دارند در بين كفّار نيز فقر و بىنيازى قرار داديم، چنانچه در بين مؤمنين نيز مال دارى و فقر وجود دارد. از امام صادق عليه السّلام آمده است: خداى تعالى مىفرمايد: اگر نبود كه خوش ندارم بندهى مؤمنم چيزى در نفسش احساس كند كافر را از طلا مىپوشاندم.
ترجمه بيان السعادة ج13 131 تفسير ..... ص : 128
فَلَوْ لا أُلْقِيَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ] بعضى گفتهاند: در آن زمان وقتى مىخواستند شخصى را بزرگ كنند و احترام نمايند او را با خلخال و النگو و طوقى از طلا مىپوشانيدند و فرعون مطلب را بر آنان مشتبه ساخت.
ترجمه بيان السعادة ج13 131 تفسير ..... ص : 128
سيادت و بزرگى از جانب خدا را به سيادت و بزرگى از جانب مردم قياس كرد و گفت: اگر موسى رسول از جانب خدا و نايب اوست پس چرا او را از جانب خدا با خلخالها و النگوهاى طلا نپوشانيدهاند تا علامت سيادت و بزرگىاش باشد.
ترجمه بيان السعادة ج13 146 تفسير ..... ص : 145
[بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ] با جامهاى طلا، زيرا لفظ «صحاف» جمع «صحفة» به معناى جام طلا است.
ترجمه بيان السعادة ج13 260 حديثى در احوال مردم در آخر زمان ..... ص : 257
فرمود: بلى سوگند به كسى كه جانم در دست قدرت او است، يا سلمان در آن زمان مردان امّت من با طلا خود را زينت مىدهند، حرير و ديبا مىپوشند، از پوست پلنگ لباس درست مىكنند.
ترجمه بيان السعادة ج13 262 حديثى در احوال مردم در آخر زمان ..... ص : 257
پس آن مقدار كه خدا خواهد درنگ مىكنند تا درنگ آنان تمام مىشود و آن وقت زمين گنجهايش را يعنى طلا و نقرههايش را بيرون مىريزد، سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با دستش به ستونها اشاره كرد و فرمود:
ترجمه بيان السعادة ج13 262 حديثى در احوال مردم در آخر زمان ..... ص : 257
مانند اين، سپس در آن روز ديگر طلا و نقره نفعى نمىرساند.
ترجمه بيان السعادة ج13 315 تفسير ..... ص : 308
ابن ابى الحقيق به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله پيام فرستاد كه پايين بيا تا با تو سخن بگويم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جواب مثبت داد و با آنان مصالحه نمود، بدين گونه كه خون آنان در قلعههايشان محفوظ بماند، خود و اولادشان بتوانند از خيبر و زمين خيبر خارج شوند، ولى هيچ چيز با خودشان نبرند و هر چه دارند از اموال و زمين و پول و طلا و لباس در اختيار رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله باشد، فقط بتوانند لباسى را كه پوشيدهاند ببرند.
ترجمه بيان السعادة ج13 445 تفسير ..... ص : 436
بعضى گفتهاند: فرشهايى از طلا و بعضى گفتهاند: وقتى حجاب بين او، و بين رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برداشته شد نور او سدره را پوشانيد.
ترجمه بيان السعادة ج13 515 تفسير ..... ص : 492
و بعضى گفتهاند: هر خيمهاى در تو خالى است يك فرسخ در يك فرسخ، و در آن خيمه چهار هزار درب طلا است.
ترجمه بيان السعادة ج13 572 تفسير ..... ص : 555
لفظ «فتنه» به معناى اين است كه تو چيزى را بپسندى و به معناى آب كردن طلا و نقره، گمراه كردن و در فتنه واقع ساختن نيز مىباشد.
ترجمه بيان السعادة ج14 526 وصف ارم ذات العماد ..... ص : 526
در آنجا قصرهايى را ديد كه بالاى آنها اطاقهايى بود و بالاى آن اطاقها اطاقهاى ديگرى كه با طلا و نقره و لؤلؤ و ياقوت بنا شده بود و درهاى آن اطاقها همانند در خود شهر با لؤلؤ، مشك و زعفران تزيين شده بود.