روز ۱۱ بهمن آلن گرین سپن، سلطان پول آمریكا، پس از ۵/۱۸ سال ریاست بر بانك مركزی این كشور، از این سمت كناره گرفت. پایان دوره مدیریت وی، پایان یك دوره مهم در حیات اقتصادی آمریكا محسوب می شود.
روز ۱۱ بهمن آلن گرین سپن، سلطان پول آمریكا، پس از ۵/۱۸ سال ریاست بر
بانك مركزی این كشور، از این سمت كناره گرفت. پایان دوره مدیریت وی، پایان
یك دوره مهم در حیات اقتصادی آمریكا محسوب می شود.
در سال منتهی به ماه آگوست سال ۱۹۸۷ كه گرین سپن متصدی این سمت شد، نرخ
تورم در كالاهای مصرفی چهاردرصد در سال بود. نبرد آمریكا با تقدم در اواخر
سالهای دهه ۱۹۷۰ و سالهای اول دهه ۱۹۸۰ كه در آن تقدم سالیانه به ۱۳ درصد
رسید، معروف است. موفقیت پل ولكر در تغییر رویه سیاست پول مركزی و پایین
آوردن بهره را هم به یاد دارند. اما باید به یاد داشته باشیم زمانی كه
گرین سپن ریاست بانك مركزی آمریكا را از ولكر تحویل گرفت، تورم اندكی كه
اكنون وجود دارد، محقق شده بود. گرین سپن ایجاد محیط كم تورم را تضمین
كرد. این موفقیت در زمان مدیریت وی در بانك مركزی و نهاد سیاستگذاری آن
یعنی كمیته بازار آزاد فدرال و با تفسیر وی از اقتصاد و رخدادها تحقق
یافت. وی روش تفكری در مورد نقش سیاست پولی در اقتصاد عرضه كرد. در این
تفكر، نرخ تورم پایین و ثابت لازم است تا وقتی تولید كنندگان و مصرف
كنندگان تصمیم می گیرند و برای آینده برنامه ریزی می كنند، به تورم فكر
نكنند. وقتی تورم اندك و ثابت تحقق پیدا كند، اقتصاد با بالاترین نرخ ممكن
رشد می كند. گرین سپن نه فقط سیاست را توضیح داد، بلكه از نظر برون داد
اقتصادی آن رانشان داد. از سال ۱۹۹۱ تا به حال فقط یك سال بوده است كه نرخ
كالاهای مصرفی با نرخ بیش از ۳ درصد رشد كرد. هرسال اقتصاد آمریكا با
افزایش تولید ناخالص داخلی واقعی روبه رو بوده است. از سال ۱۹۹۱ تا سال
،۲۰۰۱ به مدت ۱۲۰ ماه آسیا شاهد طولانی ترین رشد چرخه تجاری پس از جنگ
جهانی دوم بود.
تفسیر گرین سپن از نقش سیاست پولی قبل از آن بود كه دیگر روسای بانكهای
مركزی جهان شعار ثبات بها سر دهند و قبل از آن كه بانك مركزی نیوزیلند،
سیاستی باعنوان هدف گیری تورم اتخاذ كند. تفسیر او به علاوه از این جهت
سودمند بود كه هدف قانونی بانك مركزی آمریكا هدفی سردرگم كننده است كه
اهداف مربوط به تورم را با اهداف مربوط به بیكاری و نرخ بهره تركیب می
كند. اگر در درازمدت بین بیكاری و تورم بده بستانی نباشد- دیدگاهی كه
تقریباً همه اقتصاددانان امروز به آن اعتقاد دارند- آنگاه بهترین دستاورد
بانك مركزی فقط ثبات قیمتهاست. گرین سپن در بحث از اهداف بانك مركزی
آمریكا، تصریح كرد هدف كمیته بازار آزاد فدرال ثبات قیمت است و تحقق این
هدف با اشتغال كامل مرتبط است. با وجودی كه در ابتدای كار، این پیشرفت
قابل توجه بود، در سالهای بعد، گرین سپن فرصتهای اصلاح اختیارات بانك
مركزی را فرو گذاشت. قانون سال ۱۹۹۵ می توانست ابهام در موقعیت بانك مركزی
را از بین ببرد و مسئولیت ثبات قیمتها را برعهده آن بگذارد. اما در این
مورد و موارد دیگر، لوایح مربوط نتوانست سیر قانونگذاری را تا پایان طی
كند. گرین سپن از آنها حمایت نكرد، شاید چون نمی خواست كنگره آمریكا شاخص
قیمت یا تعریف عددی ثابت را در اختیار بگیرد یا شاید چون احتیاط كاری را
ترجیح می داد، یا شاید نمی خواست تغییر كند.
در خلال تكامل بانكهای مركزی كشورهای جهان در ۲۰ سال گذشته، بسیاری مقررات
هدف گیر تورم رااتخاذ كردند و تصمیمها و اعمال آنها بسیار شفاف تر شد.
بانك مركزی آمریكا نیز شفاف تر شد، اما به گونه ای كه نشان می داد
احتمالاً نمی خواهد. مثلاً از ژانویه ،۱۹۹۴ كمیته بازار آزاد فدرال هرگونه
تغییر در سیاست را در پایان نشست خود اعلام می كند. اما شرایطی كه در سال
۱۹۹۴ سبب این تغییر شد، نگرانی در مورد انتقال موثر سیاست پولی به مردم
نبود. بلكه در پاییز ۱۹۹۳ گرین سپن در جریان مناقشه با كنگره گفت این بانك
صورت جلسه نشستهای تاریخی را نگه داری می كند. در پی این اعلام، كمیته
بازار آزاد خواست از شكایتهای بیشتر جلوگیری كند. گرین سپن و این كمیته در
طول زمان بازتر شدند اما اقدامات بانك مركزی آمریكا در این زمینه عقب تر
از سایر بانكهای مركزی بوده است.
بن برنانك رئیس جدید بانك مركزی آمریكا تجربه زیادی در شفافیت و همزاد
نزدیك آن، هدف گیری تورم دارد. از این رو جالب است ببینیم چقدر طول می كشد
چنین مقرراتی را پیشنهاد كند و چگونه این كار را می كند. اگر قرار باشد
هدف گیری تورم اجرا شود، باید از موانعی چند در كنگره عبور كند اما تفكر
اقتصادی- حتی در میان سیاستمداران اقتصادی- احتمالاً به قدری تكامل یافته
است كه در برابر فكر افزودن الحاقیه به قانون بانك مركزی مقاومت كند.
تعریف روشن تر و وظایف بانك مركزی سبب می شود تا هدف گیری تورم از اتكای
بانك به غولهایی مانند گرین سپن كم كند.
دو ماه پس از آغاز مدیریت گرین سپن، بحرانی در بازار سهام رخ داد و ظرف یك
روز ۲۳ درصد از ارزش میانگین صنعتی داوجونر كاسته شد. در دوران مدیریت وی،
آمریكا معجزه بهره ورزی اواخر دهه ۱۹۹۰ را در كنار تركیدن حبابهای سهام
شركت های اینترنتی در سال ۲۰۰۰ تجربه كرد. با وقوع بحران دربازار سهام
گرین سپن سیاست پولی را منبسط كرد تا نقدینگی فراوان در اختیار بازارهای
مالی قرار بگیرد و فعالیت بازارها به خوبی ادامه یابد. نتیجه اتخاذ چنین
رویكردی آن بود كه پیامدهای رخدادی خاص به كل اقتصاد لطمه نزند و باعث
ركود نشود. مثلاً پس از آنكه در سپتامبر ۱۹۹۸ روسیه نتوانست سود اوراق
قرضه دولتی را بدهد، كمیته بازار فدرال یك چهارم درصد از نرخ منابع مالی
فدرال كاست. در ماههای بعد، این كمیته كاهشهای بیشتری را تصویب كرد.
بیشتر چالشها یا بحرانهای اقتصادی از سال ۱۹۸۷ در بازارهای مالی رخ داده
است. شاید این ثمره مقررات زدایی گسترده از عرصه مالی و جهانی شدن باشد كه
در دو دهه گذشته در سراسر جهان رخ داده است. اما نقش سیاست پولی در این
محیط چیست؟ آیا سیاست پولی همیشه باید به این بحرانها پاسخ دهد و ابتدا
نقدینگی وارد بازار و بعداً آن را جمع كند؟ آیا این باعث نمی شود كه شركت
كنندگان در بازار مخاطرات زیادی را می پذیرند چون می دانند بانك مركزی در
لحظه حساس وارد عمل می شود و برای كمك به اقتصاد، از نرخ بهره كم می كند؟
مطمئناً هنوز هم پاسخ ها را نمی دانیم. اما به نظر می رسد اقیانوس اطلس خط
فارق بین دیدگاه های مختلف در این زمینه است. روسای بانكهای مركزی در شرق
این اقیانوس معتقدند به هنگام تصمیم گیریهای پولی، باید بهای ملك را
جداگانه در نظر گرفت. در غرب اقیانوس اطلس، بانك مركزی معتقد است قیمت ملك
فقط تا اندازه ای مهم است كه به پیش بینی تولید و توام در آینده كمك كند.
در حالی كه رئیس جدید بر صندلی بانك مركزی آمریكا می نشیند، بهای خانه در
آمریكا و كشورهای دیگر در حال افزایش است. به علاوه آمریكا با كسری بی
سابقه ای در تراز جاری روبه رو است. هنوز معلوم نیست چگونه افزایش بهای
املاك بر كسری تراز جاری تاثیر گذاشته است. اما به نظر می رسد فعالیت در
بازار املاك ثروت لازم را برای رونق مصرف فراهم كرده باشد.
۱۶ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۶:۴۵:۱۸ قبل از ظهر