در این مقاله، ابتدا به مفهوم سرمایه اجتماعی اشاره گردیده و سپس جنبه های منفعت اقتصادی و عمومی سرمایه اجتماعی و چگونگی ایجاد، حفظ و نابودی سرمایه اجتماعی بیان گردیده، بعداز آن به توضیح نقش دولت در ایجاد سرمایه اجتماعی مبادرت گردیده، و در پایان با ارائه مدلی به نقش عوامل عملكردی سازمانهای بخش دولتی در ایجاد سرمایه اجتماعی پرداخته شده است.
امروزه سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیكی و انسانی در
جوامع ایفا می كند و شبكه های روابط جمعی انسجام بخش میان انسانها و
سازمانهاست. در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از
دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راههای توسعه و تكامل فرهنگی و
اقتصادی ناهموار و دشوار می شوند.
در این مقاله، ابتدا به مفهوم سرمایه
اجتماعی اشاره گردیده و سپس جنبه های منفعت اقتصادی و عمومی سرمایه
اجتماعی و چگونگی ایجاد، حفظ و نابودی سرمایه اجتماعی بیان گردیده، بعداز
آن به توضیح نقش دولت در ایجاد سرمایه اجتماعی مبادرت گردیده، و در پایان
با ارائه مدلی به نقش عوامل عملكردی سازمانهای بخش دولتی در ایجاد سرمایه
اجتماعی پرداخته شده است.
مقدمه
امروزه، در كنار سرمایه های انسانی، مالی و اقتصادی، سرمایه دیگری به نام
سرمایه اجتماعـــــــی (SOCIAL CAPITAL) مورد بهره برداری قرار گرفته است.
این مفهوم به پیوندها، ارتباطات میان اعضای یك شبكه به عنوان منبع باارزش
اشاره دارد كه با خلق هنجارها و اعتماد متقابل موجب تحقق اهداف اعضا می
شود. سرمایه اجتماعی كه صبغه ای جامعه شناسانه دارد، به عنوان یك اهرم
توفیق آفرین مطرح و مورداقبال فراوان نیز واقع شده است. ســرمایه اجتماعی،
بستر مناسبی برای بهره وری سرمایه انسانی و فیزیكی و راهی برای نیل به
موفقیت قلمداد می شود. مدیران وكسانی كه بتوانند در سازمان، سرمایه
اجتماعی ایجاد كنند، راه كامیابی شغلی و سازمانی خود را هموار می سازند.
از سوی دیگر، سرمایه اجتماعی به زنــــــدگی فرد، معنی و مفهوم می بخشد و
زندگی را ساده تر و لذت بخش تر می سازد.امروزه سرمایه اجتماعی، نقشی بسیار
مهمتر از سرمایه فیزیكی و انسانی در سازمانها و جوامع ایفا می كند و شبكه
های روابط جمعی و گروهی، انسجام بخش میان انسانها، سازمانها و انسانها و
سازمانها با سازمانها می باشد. در غیاب سرمایه اجتماعی، سایر سرمایه ها
اثربخشی خود را از دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راههای
توسعه و تكامل فرهنگی و اقتصادی، ناهموار و دشوار می شوند.
در دیدگاههای
سنتی مدیریت توسعه سرمایه های اقتصادی، فیزیكی و نیروی انسانی مهمترین نقش
را ایفا می كردند اما در عصر حاضر برای توسعه بیشتر از آنچه به سرمایه
اقتصادی، فیزیكی و انسانی نیازمند باشیم به «سرمایه اجتماعی نیازمندیم،
زیرا بدون این سرمایه استفاده از دیگر سرمایه ها به طور بهینه انجام
نخواهدشد. در جامعه ای كه فاقد سرمایه اجتماعی كافـــی است. سایر سرمایه
ها ابتر می مانند و تلف می شوند. از این رو موضوع سرمایه اجتماعی به عنوان
یك اصل محوری برای دستیابی به توسعه محسوب شده و مدیرانی موفق قلمداد می
گردند كه بتوانند در ارتباط با جامعه به تولید و توسعه سرمایه اجتماعی
بیشتر نایل گردند.
سرمایه اجتماعی
اصطلاح سرمایه اجتماعی قبل از سال ۱۹۱۶، در مقاله ای توسط هانی فان از
دانشگاه ویرجینیای غربی مطرح شد. اما، نخستین بار در اثر كلاسیك جین
جاكوب: مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریكایی (۱۹۶۱) به كاررفته است، كه در آن
او تــــوضیح داده بود كه شبكه های اجتماعی فشرده در محدوده های حومه
قدیمی و مختلط شهری، صورتی از سرمایه اجتماعی را تشكیل می دهند و در
ارتباط با حفظ نظافت، عدم وجود جرم و جنایت خیابانی و دیگر تصمیمات درمورد
بهبود كیفیت زندگی، در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی
پلیس و نیروهای انتظامی، مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهند.گلن لوری
اقتصاددان نیز همچون ایوان لایتجامعه شناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در
دهه ۱۹۷۰ برای توصیف مشكل توسعه اقتصادی درون شهری به كار برد.
در دهه
۱۹۸۰، این اصطلاح توسط جیمز كلمن جامعه شناس در معنای وسیعتری مورداستقبال
قرار گرفت و رابرت پوتنام دانشمند علوم سیاسی، نفر دومی بود كه بحثی قوی و
پرشور را درمورد سرمایه اجتماعی و جامعه مدنی هم در ایتالیا و هم در
ایالات متحده برانگیخت _(فوكویاما، ۱۳۷۹، صفحه ۱۰). سرمایه اجتماعی مفهومی
است كه پیشینه طولانی زیادی ندارد. كاربرد این مفهوم به تدریج از دهه ۱۹۹۰
به این سو در تزها و مقالات دانشگاهــی - بویژه در رشته های جامعه شناسی،
اقتصاد، سیاست و آموزش - با كارهای افرادی چون جیمز كلمن، پیربوردیو،
رابرت پاتنام و فرانسیس فوكویاما افزایش یافته است (وال، ۱۹۹۸، صفحه ۲۵۹).
همچنین استفاده از مفهوم سرمایه اجتماعی باتوجه به روند جهانی شدن و تضعیف
نقش دولتهای ملی، به عنوان راه حلی اجرا شدنی در سطح اجتماعات محلی برای
مشكلات توسعه، موردتوجه سیاستگذاران و مسئولان سیاست اجتمــاعی قرار گرفته
است _(وارنر، ۱۹۹۹ صفحه ۱۲۶).تعریف رایج سرمایه اجتماعی در جریان اصلی
جامعه شناسی آمریكایی - بویژه در روایت كاركرد گرایانه آن - عبارت است از
روابط دوجانبه، تعاملات و شبكه هایی كه درمیان گروههای انسانی پدیدار می
گردند و سطح اعتمادی كه در میان گروه و جماعت خاصی، به عنوان پیامد تعهدات
و هنجارهایی پیوسته با ساختار اجتماعی، یافت می شود. در مقابل جامعه شناسی
اروپایی این مفهوم را در بررسی این موضوع به كار می گیرد كه چگونه تحرك
پیوندهای مربوط به شبكه های اجتماعی، سلسله مراتب اجتماعی و قدرت
تمایزیافته را تقویت می كند. با وجود این، نكات مشترك این دو دیدگاه
درمورد سودمندی سرمایه اجتماعی در افزایش برخی ویژگیها، مانند آموزش، تحرك
اجتماعی، رشد اقتصادی، برتری سیاسی و درنهایت توسعه است (وال، ۱۹۹۸، صفحه
۳۰۴).سرمایه اجتماعی با كاركردش تعـــریف می شود.
سرمایه اجتماعی شیئی
واحد نیست، بلكه انواع چیزهای گوناگونی است كه دو ویژگی مشترك دارند: همه
آنها شامل جنبه ای از یك ساخت اجتماعی هستند، و كنشهای معین افرادی را كه
در درون ساختار هستند تسهیل می كنند. سرمایه اجتماعی، مانند شكلهای دیگر
سرمایه مولد است و دستیابی به هدفهای معینی را كه در نبودن آن دست یافتنی
نخواهدبود امكان پذیر می سازد. سرمایه اجتماعی، مانند سرمایه فیزیكی و
سرمایه انسانی كاملاً تعویض پذیر نیست. اما نسبت به فعالیتهای بخصوصی
تعویض پذیر است.
شكل معینی از سرمایه اجتماعی كه در تسهیل كنشهای معینی
ارزشمند است ممكن است برای كنشهای دیگر بی فایده یا حتی زیانمند
باشد.سرمایه اجتماعی نه در افراد و نه در ابزار فیزیكــی تولید قرار دارد
(كلمن، ۱۳۷۷، صفحه ۴۶۲).سرمایه اجتماع را به سادگی می توان به عنوان وجود
مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیررسمی تعریف كرد كه اعضای گروهی كه
همكاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیم هستند. مشاركت در ارزشها و
هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمی گردد، چرا كه این
ارزشها ممكن است ارزشهای منفی باشد. هنجارهایی كه سرمایه اجتماعی تولید می
كنند اساساً باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات
دوجانبه باشد.به طوركلی از سرمایه اجتماعی تعاریف مختلفی ارائه گردیده
است.
یكی از تعاریف مطرح این است كه سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود
در سیستم های اجتماعی است كه موجب ارتقای سطح همكاری اعضای آن جامعه
گردیده و موجب پایین آمدن سطح هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد.
براساس این تعریف، مفاهیمی نظیر جامعه مدنی و نهادهای اجتماعی نیز دارای
ارتباط مفهومی نزدیك با سرمایه اجتماعی می گردند (فوكویاما، ۱۹۹۹، صفحه
۵).بانك جهـــانی نیز سرمایه اجتماعی را پدیده ای می داند كه حاصل تاثیر
نهادهای اجتماعی، روابط انسانی و هنجارها بر روی كمیت و كیفیت تعاملات
اجتماعی است و تجارب این سازمان نشان داده است كه این پدیده تاثیر قابل
توجهی بر اقتصاد و توسعه كشورهای مختلف دارد.
سرمایه اجتماعی برخلاف سایر
سرمایه ها به صورت فیزیكی وجود ندارد بلكه حاصل تعاملات و هنجارهای گروهی
و اجتماعی بوده و ازطرف دیگر افزایش آن می تواند موجب پایین آمدن جدی سطح
هزینه های اداره جامعه و نیز هزینه های عملیاتی سازمانها گردد (بانك جهانی
۱۹۹۹).به طوركلی سرمایه اجتماعی منابعی دردسترس هستند نظیر اطلاعات،
اندیشه ها، راهنماییها، فرصتهای كسب و كار، سرمایه های مالی، قدرت و نفوذ،
پشتیبانی احساسی، خیرخواهی، اعتماد و همكاری. كلمه اجتماعی در عنوان
سرمایه اجتماعی، دلالت می كند كه این منابع، خود داراییهای شخصی محسوب نمی
شوند، هیچ فردی به تنهایی مالك آنها نیست. این منابع در دل شبكه های روابط
قرار گرفته اند.
اگر شما سرمایه های انسانی را از آنچه كه شما می دانید
فرض كنید (مجموع دانش، مهارت و تجارت شما)، پس دسترسی به سرمایه اجتماعی
به كسانی كه شما می شناسید بستگی دارد، یعنی اندازه، كیفیت و گوناگونی
شبكه های كسب و كار و شبكه های ارتباطی شخصی شما در آن موثر است. اما
فراتر از آن، ســــرمایه اجتماعی به كسانی كه شما نمی شناسید نیز بستگی
دارد، البته اگر شما به طور غیرمستقیم به وسیله شبكه هایتان با آنها در
ارتباط باشید.واژه سرمایه دلالت می كند كه سرمایه اجتماعی همانند سرمایه
انسانی یا سرمایه اقتصادی ماهیتی زاینده و مولد دارد، یعنی ما را قادر می
سازد ارزش ایجاد كنیم، كارها را انجام دهیم، به اهدافمان دست یابیم،
ماموریتهایمان را در زندگی به اتمام رسانیم و به سهم خویش به دنیایی یاری
رسانیم كه در آن زندگی می كنیم. وقتی می گوییم سرمایه های اجتماعی زاینده
و مولد هستند، منظور این است كه هیچ كس بدون آن موفق نیست و حتی زنده نمی
ماند.
مقایسه سرمایه اجتماعی با سرمایه فیزیكی و انسانی
شاید مهمترین پیشرفت در اقتصاد آموزش و پرورش درسی سال گذشته این اندیشه
بوده است كه مفهوم سرمایه فیزیكی به گونه ای كه در ابزارها، ماشین آلات و
دیگر وسایل تولیدی تجسم یافته است، می تواند بسط یابد و شامل سرمایه
انسانی نیز بشود. همان طور كه سرمایه فیزیكی، با ایجاد تغییرات در مواد
برای شكل دادن به ابزارهــایی كه تولید را تسهیل می كنند به وجود می آید،
سرمایه انسانی با تغییر دادن افراد برای دادن مهارتها و توانائیهایی به
آنها پدید می آید و افراد را تــــوانا می سازد به شیوه های جدید رفتار
كنند (كلمن، ۱۳۷۷، صفحه ۴۶۲).سرمایه اجتمـــاعی، به نوبه خود، هنگامی به
وجود می آید كه روابط میان افراد به شیوه ای دگرگون می شود كه كنش را
تسهیل می كند. سرمایه فیزیكی كاملاً ملموس است. سرمایه انسانی كمتر ملموس
است، و در مهارتها و دانشی كه فرد كسب كرده است تجسم می یابد؛ سرمایه
اجتماعی حتی كمتر از این محسوس است، زیرا در روابط میان افراد تجسم می
یابد. سرمایه فیزیكی و سرمایه انسانی فعالیت تولیدی را تسهیل می كنند، و
سرمایه اجتماعی نیز همانند آنها عمل می كند. مثلاً، گروهی كه اعضایش زیاد
به یكدیگر اعتماد می كنند، خواهند توانست كارهایی بسیار بیشتر از گروهی كه
فاقد آن است، انجام دهد.
جنبه منفعت اقتصادی سرمایه اجتماعی
اقتصاد جدید سرمایه داری، سرمایه اجتماعی را به كار می گیرد، آن را تهی می
سازد و باز آن را پر می كند. اقتصاددانان نئوكلاسیك به اهمیت هنجارهای
اجتماعی تعاونی دراقتصاد به خوبی واقفند و برای تبیین اینكه چگونه عناصر
عقل گرای خودخواه به همكاری با یكدیگر روی می آوردند، نظریه دقیقی دارند.
به علاوه، اقتصاددانان هنجارهایی را كه به طور نهادینه ساخته شده اند، به
خوبی می شناسند: نظریه آنها را برای ارزیابی اینكه رفتار دولت با كارآمدی
- رو به افزایش، و كارآمدی - روبه كاهش چیست، رهنمودهایی فراهم می سازد.
آنچه كه اقتصاددانان به سختی می پذیرند اهمیت آن چیزی است كه می توان
هنجارهایی كه به طور برونزاد ساخته شده اندنامید. یعنی در هنجارهای بیرون
از نظام اقتصادی كه بر رفتار اقتصادی تاثیر می گذارند، و ازمنابعی از قبیل
فرهنگ یا مذهب سرچشمه می گیرند _(فوكویاما، ۱۳۷۹، صفحه ۶۳)وظیفه اقتصادی
سرمایه اجتماعی كاهش هزینه های معاملاتش است كه با مكانیسم های هماهنگی
رسمی مثل قراردادها، سلسله مراتب، قوانین بوروكراسی و موارد متشابه مربوط
هستند. حقیقت موضوع این است كه هماهنگ كردن فعالیتها براساس هنجارهای
غیررسمی به عنــــوان بخش مهمی از اقتصاد مدرن پایدار می ماند، و این
مسئله به دلیل ماهیت پیچیده فعالیتهای اقتصادی و فناوری پیچیده است.
بسیاری خدمات پیچیده برای كنترل، خیلی پرهــزینه هستند و ازطریق
استانداردهای حرفه ای داخلی خیلی بهتر از مكانیسم های كنتــرل رسمی، كنترل
می شوند. یك مهندس نرم افزار بسیار آموزش دیده اغلب بیشتر از بهره وری
خودش نسبت به سرپرست خود مطلع است؛ یك خزانه داری اغلب وقتی كه به قضاوت
یك مأمور مالی باتجربه واگذار شود، كاراتر است از اینكـــه توسط كتابی مثل
سررشته داری دولتی انجام شود. تعدادی از مطالعات تجربی پیشنهاد می كند كه
فناوری پیشرفته تحقیق و توسعه (R&D) اغلب به مبادله غیررسمی حق مالكیت
عقلایی وابسته است، به دلیل اینكـــه مبادله رسمی مستلزم افزایش هزینه های
معاملاتی بیش از حد است و سرعت مبادلات را كم می كند. حتی در محیطهای با
فناوری پیشرفته پایین، سرمایه اجتماعی اغلب به كارایی بیشتری نسبت به
تكنیك های هماهنگی رسمی منجر می شود. تیلوریسم كلاسیك، كه محلهای كاری را
به شیوه بوروكراسی بسیار متمركز سازماندهی كرد، ناكارآمدی زیادی به وجود
آورد موقعی كه تصمیمات به تأخیر افتادند و اطلاعات تحریف شدند و زنجیرهای
سسله مراتب فرمان به طرف پایین حركت كردند. در بسیاری از كارخـــــانه های
تولیدی، ساختارهای مدیریت مسطح ترجایگزین تیلوریسم شده است كه مسئولیت را
به سطوح پایین خود كارخانه واگذار كرده است.
كارگرانی كه خیلی به منابع
دانش تخصصی نزدیكتر هستند اختیار دارند كه خود تصمیم بگیرند به جای اینكه
آن را به سلسله مراتب مدیریتی واگذار كنند. این كار اغلب به بازدهی بالایی
منجر می شود اما كاملاً به سرمایه اجتماعی نیروی كار وابسته است. اگر بین
كارگران و مدیران عدم اعتماد یا فرصت طلبی فراوان وجود داشته باشد، تفویض
اختیار كه در یك سیستم تولیدی كوچك لازم است، به از كارافتادگی فوری منجر
می شود. این درواقع آن چیزی است كه در جنرال موتور طی اعتصابهای ۱۹۹۶ و
۱۹۹۸ اتفاق افتاد، زمانی كه یك شعبه محلی با مخالفت توانست كل عملیات
آمریكای شمالی شركت را ببندد
فوكویاما در كتاب اعتماد (۱۹۹۵). چند مثال ارائه داده درباره اینكه چگونه
سرمایه اجتماعی، اقتصاد جهانی معاصر را شكل داده است، مثلاً كارگاههای
خانوادگی را به موتور توسعه اقتصادی در مكانهایی از قبیل مركز ایتالیا،
هنگ كنگ، و تایوان تبدیل كرده است (فوكویاما، ۱۳۷۹، صفحه ۶۴).
جنبه منفعت عمومی سرمایه اجتماعی
سرمایه اجتماعی ویژگیهای معینی دارد كه آن را از كالاهای خصوصی، تقسیم
پذیر و انتقال پذیر كه در نظریه اقتصادی نئوكلاسیك بحث شده است، متمایز می
سازد. یكی از این ویژگیها كه لوری (۱۹۸۷) درباره آن بحث كرده، انتقال
ناپذیری عملی آن است. اگرچه این سرمایه، منبعی است كه ارزش استفاده دارد،
به آسانی مبادله نمی شود. صفت كیفی ساختار اجتماعی كه فرد در آن قرار
گرفته این است كه سرمایه اجتماعی، دارایی شخصی هیچ یك از افرادی نیست كه
از آن سود می برد.تفاوت دیگر، كه از جنبه منفعت عمومی سرمایه اجتماعی ناشی
می شود، می تواند با مقایسه آن با سرمایه فیزیكی مشاهده گردد. سرمایه
فیزیكی معمولاً كالایی خصوصی است، و حقوق مالكیت به شخصی كه در سرمایه
فیزیكی سرمایه گذاری كند امكان می دهد، منافعی را كه این سرمایه تولید می
كند به دست آورد. بنابراین، انگیزه سرمایه گذاری در سرمایه فیزیكی كاهش
نمی یابد؛ آن گونه كه اقتصاددان ممكن است بگوید، یك سرمایه گــــذاری نیمه
بهینه (SUBOPTIMAL INVESTMENT) در سرمایه فیزیكی وجود ندارد، زیرا كسانی
كه در آن سرمایه گذاری می كنند می توانند منافع سرمایه گذاری خود را تصاحب
كنند. درمورد سرمایه انسانی نیز - دست كم سرمایه انسانی از نوعی كه در
مدارس تولید می شود - فردی كه وقت و منابع خود را سرمایه گذاری می كند
منافعی را به دست می آورد كه افراد پیش بینی می كنند از آموزش كسب خواهند
كرد: یعنی شغلی با دستمزد بیشتر، كار رضایت بخش تر یا دارای پایگاه
بالاتر، یا حتی لذت درك بهتر دنیای پیرامون (كلمن، ۱۳۷۷، صفحه ۴۸۳).اما
سرمایه اجتماعی در بیشتر شكلهایش این گونه نیست.
مثلاً، انواع ساختارهای
اجتماعی كه هنجارهای اجتماعی و ضمانتهای اجرایی برای تحمیل آنهــــــا را
امكان پذیر می سازد در درجـــــه اول به افرادی سود نمی رساند كه تلاشهای
آنهابرای به وجود آوردن هنجارها و ضمانتهای اجرایی لازم است. بلكه به همه
افرادی سود می رساند كه جزء آن ساختار معین هستند. جنبه منفعت عمومی بیشتر
سرمایه اجتماعی به این معناست كه سرمایه اجتماعی از جهت كنش هدفمند، در
موقعیتی اساساً متفاوت با بیشتر شكلهای دیگر سرمایه است. سرمایه اجتماعی،
منبع مهمی برای افراد است و می تواند بر توانایی كنش آنها و كیفیت مشهود
زندگیشان بسیار تاثیر گذارد.
نحوه ایجاد، حفظ و نابودی سرمایه اجتماعی
آنچه تا اینجا بیان شد، حاكی از آن است كه اقتصاد سرمایه داری جدید، برای
سرمایه اجتماعی تقاضای مداومی را به وجود می آورد. اینكه آیا برای برآوردن
این تقاضا ذخیره كافی سرمایه اجتماعی وجود دارد یا نه، به عوامل گوناگونی
بستگی دارد كه بسیاری از آنها بیرون از اقتصاد بازار آزاد است. به مسئله
ذخیره (سرمایه اجتمـــاعی) در دو سطح پاسخ داده می شود؛ یكی سطح مربوط به
واحدهای انفرادی و سطح دیگر در جامعه به عنوان یك كل، ازجمله مسائل مربوط
به سیاستگذاریهای اجتماعی است.درمورد واحدهای انفرادی، سرمایه اجتماعی را
می توان ازطریق سرمایه گذاری اجتماعی مستقیم در آموزش و پرورش و كارآموزی
در زمینه مهارتهای تعاونی ایجاد كرد و البته درباره ایجاد فرهنگهای
تعاونی، مطالب زیادی در حوزه بازرگانی نگاشته شده است كه چیزی جز تربیت
كاركنان شركت و آموزش سلسله ای از هنجارهایی نیست كه آنها را به كاركردن
با یكدیگر و ایجاد حس هویت گروهی علاقــه مند می كند (شاین، ۱۹۸۸، صفحه
۶۹).اما بسیاری از مهمترین شبكه های اعتماد و هنجارهای اجتماعی برای شركت
فردی كه ریشه در رفتارهای اجتماعی جامعه پیرامون خود دارد، كاملاً برون
زاد خواهد بود. فراهم ساختن و تدارك سرمایه اجتماعی با واسطه و میانجیگری
مجموعه ای از نهادهایی كه تقریباً به وسعت و گستردگی خود جامعه هستند،
انجام می پذیرد.
خانواده ها، مدارس، كلیساها و انجمنهای داوطلبانه،
انجمنهای تخصصی، فرهنگ عمومی و غیره از آن جمله است. اكثر این نهادها با
اقتصاد بازار كاملاً بیگانه هستند. بودجه برخی از این نهادها، از قبیل
مدارس، را مردم با پرداخت مالیات تامین می كنند: برخی دیگر مانند خانواده
ها یا انجمنهای خیریه ازطریق تولیدات فرعی فعالیتهای دیگر، سرمایه اجتماعی
تولید می كنند، چنانچه جیمزكلمن خاطرنشان ساخته است، سرمایه اجتماعی مانند
بسیاری از اشكال دیگر سرمایه انسانی یك منفعت عمومی است، و بنابراین،
بازارهای رقابتی به طور منظم برای آن سرمایـه گذاری می كنند (فوكویاما،
۱۳۷۹، صفحه ۸۹).
در ادامه این بحث بعضی عوامل را، كه خود نتیجه تصمیمات افراد هستند مطرح
خواهیم كرد كه به ایجاد یا نابودی سرمایه اجتماعی كمك می كنند.۱ -
فروبستگی: اثر فروبستگی، بویژه با درنظرگرفتن سیستمی شامل والدین و كودكان
به خوبی می تواند مشاهده شود. در اجتماعی كه مجموعه وسیعی از انتظارات و
تعهدات، بزرگسالان را به هم پیوند می دهد، هر بزرگسالی می تواند از حساب
مشترك خود با دیگر بزرگسالان برای كمك به نظارت و كنترل فرزندانش استفاده
كند. اگر A وB در اجتماعی بزرگسال باشند و a وb به ترتیب كودكان آنها
باشنــد، در آن صورت فروبستگی در جامعه می تواند مانند شكل ۱ (a) تصویر
شود كه در آن پیكانها از كنشگری به كنشگر دیگر مجدداً نمایانگر وابستگی
دومی به اولی ازطریق رویدادهایی است كه اولی كنترل می كند. فقدان فروبستگی
در شكل ۱ (b) نشان داده شده است، كه در آن والدین، A وB دوستانی در خارج
از این اجتماع دارند. در اجتماعی مانند آنچه كه در شكل ۱ (a) نشان داده
شده است، A وB هر دو می توانند از تعهدات متقابل خود برای كمك به پرورش
كودكانشان استفاده كنند و می توانند هنجارهایی درباره رفتار كودكانشان به
وجود آورند.
كنشهای هر كودك a یا b برونبودهایی مستقیم یا غیرمستقیم، هم
بر A و هم برB در هر دو اجتماع تحمیل می كنند؛ اما تنها در اجتماعی كه به
وسیله شكل ۱ (a) نشان داده شده است فروبستگی موجود به B,A امكان می دهد
هنجارهایی برقرار و اعمال ضمانتهای اجرایی یكدیگر را درمورد كودكان تقویت
كنند. (كلمن، ۱۳۷۷، صفحه ۴۷۸).
۲ - ثبات: عامل دومی كه بر ایجاد و نابودی سرمایه اجتماعی تاثیر می گذارد
ثبات ساختار اجتماعی است. هر شكل سرمایه اجتماعی به استثنای شكلی كه از
سازمانهای رسمی با ساختارهای مبتنی بر مشاغل نشأت می گیرد، به ثبات وابسته
است. درهم گسیختگی سازمان اجتماعی یا روابط اجتماعی می تواند برای سرمایه
اجتماعی بسیار ویرانگر باشد. اختراع اجتماعی سازمانهایی كه به جای افراد،
مشاغل، عناصر ساختار را تشكیل می دهند شكلی از سرمایه اجتماعی فراهم كرده
است كه می تواند ثبات را در برابر بی ثباتی افراد حفظ كند.
در مواردی كه
افراد، صرفاً اشغال كنندگان مشاغل هستند، تنها عملكرد شاغلان، نه خود
ساختار، با تحرك افراد دچار اختلال می شود. اما برای هر شكل دیگر سرمایه
اجتماعی، تحرك فردی، كنش بالقوه ای را به وجود می آورد كه نابودكننده خود
ساختار - و بنابراین، سرمایه اجتماعی وابسته به آن خواهدبود (همان منبع،
صفحه ۴۹۰).
۳ - ایدئولوژی: عامل سومی كه بر ایجاد و نابودی سرمایه اجتماعی تاثیر می
گذارد ایدئولوژی است ایدئولوژی می تواند با تحمیل این خواست به فرد كه به
سود چیزی یا كسی غیر از خودش عمل كند، سرمایه اجتماعـــی به وجود آورد.
این امر در اثراتی آشكار است كه ایدئولوژی مذهبی در واداركردن افراد، به
توجه به منافع دیگران دارد.
تاثیر غیرمستقیم و نسبتاً شگفت انگیزی از مقایسه مدارس مذهبی و غیرمذهبی
ملاحظه شده است. مدارس خصوصی وابسته به سازمانهای مذهبی در آمریكا، به رغم
معیارهای انضباطی انعطاف پذیرترشان، میزان ترك تحصیل بسیار كمتری از مدارس
خصوصی غیرمذهبی یا مدارس دولتی دارند. علت آشكار، سرمایه اجتماعی دردسترس
مدرسه وابسته به سازمانهای مذهبی است كه برای بیشتر مدارس دیگر، خصوصی یا
دولتی، وجود ندارد. این امر تا اندازه ای به ارتباطات اجتماعی - ساختاری
بین مدرسه و والدین، ازطریق اجتماع مذهبی بستگی دارد. با وجود این، تا
اندازه ای به این اصل ناشی از آئین مذهبی بستگی دارد كه هر فردی ازنظر
خداوند مهم است.
یك نتیجه این اصل این است كه جوانان خیلی كمتراحتمال دارد
كه ازطریق بی توجهی ازنظر اداری از دست بروند. به علت ایدئولوژی مذهبی
مدیر مدرسه، كاركنان، و اعضای بزرگسال اجتماع مذهبی كه با مدرسه ارتباط
دارند، به نشانه های بیگانگی و كناره گیری به طور سریعتر پاسخ داده می
شود.همچنین شیوه هایی وجود دارد كه به كمك آنها ایدئولوژی می تواند اثر
منفی بر ایجاد سرمایه اجتماعی داشته باشد. ایدئولوژی خودبسندگی، مانند
آنچه طرفداران اپیكور در یونان باستان به آن اعتقاد داشتند، یا یك
ایدئولوژی كه بر رابطه جداگانه و مستقل هر فرد با خداوند تاكید می كند، كه
عمدتاً اساس آئین پروتستان را تشكیل می دهد، می تواند از ایجاد سرمایه
اجتماعی جلوگیری كند .
۴ - عوامل دیگر: اگرچه عوامل گوناگون دیگری وجود دارد كه بر ایجاد و
نابودی سرمایه اجتماعی تاثیر می گذارد تنها یك دسته بزرگ آنها بویژه مهم
است. و آن، دسته ای از عواملی است كه افراد را كمتر به یكدیگر وابسته می
كند. رفاه و فراوانی عامل مهمی در این دسته است؛ منابع رسمی حمایت در زمان
نیاز (انواع گوناگون كمك دولت) عامل دیگری است. حضور این عوامل گوناگون
اجازه می دهد كه هر سرمایه اجتماعی كه به وجود آمده است مستهلك گردیده و
تجدید نشود. زیرا به رغم جنبه منفعت عمومی سرمایه اجتماعی، هرچه بیشتر
افراد از یكدیگر درخواست كمك كنند، مقدار سرمایه اجتماعی كه ایجاد می شود
بیشتر خواهدبود.
هنگامی كه به دلیل رفاه و فراوانی، كمك دولت، یا عامل
دیگری، افراد كمتر به یكدیگر نیاز داشته باشند، سرمایه اجتماعی كمتری
ایجاد می شود. سرانجام، یادآوری این نكته سودمند است كه سرمایه اجتماعی
یكی از شكلهای سرمایه است كه با گذشت زمان مستهلك می شود. سرمایه اجتماعی
مانند سرمایه انسانی و سرمایه فیزیكی اگر تجدید نشود مستهلك می گردد.
روابط اجتماعی اگر حفظ نشود به تدریج از بین می رود. انتظارات و تعهدات
باگــــذشت زمان ضعیف و ناپدید می شود؛ و هنجارها به ارتباط منظم بستگی
دارد (همان منبع، صفحه ۴۹۱).نقش دولت در ایجاد سرمایه اجتماعی
امروز در سراسر جهان دولتها در كانون توجه قرار گرفته اند.
توسعه های دور از دسترس كه امروزه تحقق یافته اند ما را بر آن می دارد تا
پرسشهای اصولی خود را درباره دولت تغییر دهیم. نقش دولت چگونه می تواند
باشد؟ چه می تواند انجام دهد؟ از انجام چه كاری باید پرهیز كند؟ و بهترین
راه انجام آن چیست؟ تجربه ۵۰ سال گذشته فواید و محدودیتهای عملكرد دولت را
به ویژه در ارتقای توسعه به روشنی نشان داده است.عــــامل تعیین كننده
توسعه، به رغم تجربه های متفاوت، كارآمد بودن دولت است. وجود دولت كارآمد
برای فراهم آوردن كالاها و خدماتی (مقررات و نهادهایی) كه به بازار اجازه
رشد و شكوفایی دهد و مردم را به سوی زندگی سالمتر و سعادتمندتر سوق دهد،
حیاتی است. بدون وجود چنین دولتی، توسعه پایدار در زمینه های اقتصادی و
اجتماعی غیرممكن است.
۵۰ سال پیش بسیاری از اندیشمندان دقیقاً همین نظر را
عنوان می كردند اما رفته رفته تمایل خود را اینگونه بیان كردند كه توسعه
باید دولت مدار باشد. از آن هنگام تا به امروز تجربه توسعه پیام متفاوتی
را به ما می دهد: دولت در فرایند توسعه اجتماعی و اقتصادی نقش محوری دارد،
بــــــا این حال نه به عنوان فراهم كننده مستقیم رشد بلكه به عنوان یك
شریك، عامل تسریع و تسهیل كننده در روند توسعه (بانك جهانی، ۱۳۷۸، صفحه
۲). مهمترین اقداماتی نیز كه توسط دولتهـــا می تواند برای تقویت سرمایه
اجتماعی انجام شود عبارتند از (فوكویاما ۱۹۹۹):تشویق و تقویت تشكیل
نهادهای مدنی؛تقویت وغنی سازی آموزشهای عمومی؛تامین امنیت شهروندان درجهت
حضور داوطلبانه در نهادهای اجتماعی؛پرهیز از تصدی گری بخشهای مختلف
اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و واگذاری فعالیتهای مربوطه به نهادهای مردمی
برای جلب مشاركت آنها در فعالیتها و زمینه سازی ایجاد و تقویت نهادهای
اجتماعی و شبكه های اعتماد بین آحاد مختلف مردم (همان منبع، صفحه ۴۰).
نقش سازمانهای بخش دولتی
سرمایه اجتماعی در یك جامعه به شدت متاثر از عملكرد دستگاههای دولتی است
مهمترین عوامل عملكردی دستگاههای دولتی كه می توانند بر سرمایه اجتماعی
اثر بگذارند در شكل شماره ۲ نشان داده شده است.در شرایط كنونی و باتوجه به
گستردگی و پیچیدگی فعالیتهای كنونی و باتوجه به گستردگی و پیچیدگی
فعالیتهای دولت، جز ازطریق مشاركت و هم اندیشی با شهروندان در یك ساختار
مشاركتی راه دیگری برای ادامه حیات مدیریت دولتی وجود ندارد.
آمــــــوزش و توانمندسازی، فرایند طرح ریزی شده ای است كه شهروندان،
مشاركت خود را در جوامع مختلف احساس و نتایج حاصل را مشاهده كنند.
هدف از
آموزش و توانمندسازی ایجاد فرصت دسترسی به ساختار اصلی و كسب اطلاعات است.
شهروندان و مـــدیران بخش عمومی می باید به مثابه دو شریك در راه تاسیس
نهادهای آزادمنشانه یا مراكز یادگیری همت گمارند. با تحصیل دانش، شهروندان
و مدیران می توانند بهتر با یكدیگر كار كنند و از ابتدای كار در اجرای
اموری كه تعیین و مشخص گردیده اند، مشاركت ورزند. یكی ازمهمترین فرایندهای
موجود در جوامع برای ایجاد سرمایه اجتماعی، آموزش است. گذر افراد از
آموزشهای عمومی در تمامی سطوح و نیز آموزشهای دانشگاهی، نقش اصلی را در
ایجاد سرمایه اجتماعی بازی می كنند. مؤلفه های فرهنگی در سطح جامعه به شدت
متأثر از عملكرد نظامهای آموزشی و تربیتی هستند. درسطح سازمانی نیز دوره
های آموزشی كاركنان می توانند بستر مناسبی برای تقویت سرمایه اجتماعی
باشد.شاید مهمترین بعد كیفیت در بخش دولتی، رفتارمناسب و عادلانه با ارباب
رجوع آنها باشد.
یكی از مسائل كه موجب از میان رفتن سرمایه اجتماعی می شود
رفتار ناعادلانه با مردم توسط سازمانهای دولتی است. برای ایجاد سرمایه
اجتماعی كارگزاران بخش دولتی باید بر این عارضه غلبه كرده و نوعی رفتار
توأم با عدالت را با دیگران برقرار سازند. از این رو، بایستی در انتخاب
كارمندانی كه در تماس با مراجعه كنندگان هستند، دقت ویژه كرد و آنهایی را
برگزید كه دارای خصوصیات بارز اخلاقی باشند.سازمانهای دولتی با سلوك و
رفتار عادلانه با مردم قادر خواهندبود تا اعتماد شهروندان را به خود جلب
كرده و درنتیجه سرمایه اجتماعی ایجاد كنند.
نتیجه گیری
عملكرد سازمانهای دولتی از راههای مختلف می توانند به ایجاد و توسعه
سرمایه اجتماعی یاری رسانند كه در این بخش به طور مفصل به آن پرداخته شد.
امروزه سازمانهای دولتی باید به فعالیتهایی دست بزنند كه موردقبول جامعه و
منطق با ارزشهای آن باشد. آن دسته از دستگاههای دولتی كه نتوانند خود را
با این مهم تطبیق دهند، در عرصه عمل موفق نخواهند بود. به عبارت دیگر، اگر
سازمانها بخواهند جایگاه خود را در جامعه حفظ كرده و به نحوی عمل كنند كه
باعث بقا، توسعه و موفقیت شان شود، لازم است در عملكرد خود تجدیدنظر كرده
و تعهدات خود را نسبت به شهروندان (ارباب رجوع) به درستی ایفا كنند. بدیهی
است اگر شهروندان از سازمانهای دولتی سلب اعتماد كنند در یك فضای بی
اعتمادی (فقیر شدن جامعه از جهت سرمایه اجتماعی) هم سازمانها و هم
شهروندان متضرر شده و خسارت خواهند دید.
بنگاههای دولتی وقتی بخواهند وظایفی را كه بهتر است به جامعه مدنی سپرده
شود، دردست گیرنــــد، سرمایه اجتماعی را تهی می كنند.
بنابراین، نخستین
اصل برنامه ریزی اجتماعی این است كه آسیبی به سرمایه اجتماعی وارد نكنند.
یعنی بنگاههای دولتی باید مصممانه آن اقدامات و فعالیتهایی را انجام دهند،
كه از عهده آنها برمی آیند. درعین حال، این سازمانها باید وظایفی را به
جامعه مدنی بسپارند كه نهادهای كوچكتر و كمتر متمركز می توانند اجرا كنند.
سازمانهای دولتی باید درجهت كنشهای مثبت با اجرای مستمر و خوب با
كاركردهایی آغاز كنند كه دقیقاً متناسب با وظایف آنهاست، فقط در این صورت
است كه می توان به تولید سرمایه اجتمــاعی توسط سازمانهای دولتی امیدوار
بود.
۱۷ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۷:۵ قبل از ظهر