كالاهای استراتژیكی همچون نفت و طلا به دلار قیمت گذاری می شوند و با
تغییرات دلار رابطه تنگاتنگی دارند. از طرف دیگر آمریكا بزرگترین شریك
تجاری و یا بزرگترین رقیب یا مخالف تجاری سیاسی اكثر كشورهای پیشرفته و
كلیدی جهان است. این دلایل و بسیاری دلایل دیگر باعث شده تا دلار همچون
وزیر صفحه شطرنج بازار ارز و تا حدودی دیگر بازارها عمل كند اما این وزیر
در بعضی جبهه های دیگر پیاده ای بیش نیست و مجبور است از قواعد و قوانین
موجود فرمانبرداری كند.
●تحولات دلار در نیمه اول سال ۲۰۰۶
قبل از ورود به مباحث بنیادین و مسائل مرتبط با سقوط شدید دلار در شش ماهه
اول ۲۰۰۶ نگاهی اجمالی به نرخ برابری ارزش دلار در برابر دیگر ارزهای
معتبر خالی از لطف نیست. زوج ارز EUR/USD از حدود ۱۷۰۰/۱ در اوایل سال
۲۰۰۶ به حوالی ۲۹۰۰/۱ در ماه جاری صعود كرد كه به عبارت دیگر دلار چیزی در
حدود ۱۲۰۰ پیپ (هر یك پیپ ۰۰۰۱/۰ واحد برابری زوج ارزها است) در برابر
یورو ضعیف شد (چون دلار در مخرج كسر قرار دارد. صعود این زوج ارز نشان
دهنده ضعیف شدن دلار در برابر یورو است) از طرف دیگر زوج ارز DSD/JPY از
حدود ۰۰/۱۲۱ به حدود ۰۰/۱۰۹ سقوط كرد اما شاید تلخ ترین سقوط دلار در
برابر پوند بود. زوج ارز GBP/USD از ۷۱۰۰/۱ به حدود ۹۰۰۰/۱ صعود كرد كه
كمی كمتر از ۲۰۰۰ پیپ است و برای شش ماه یك سقوط قوی محسوب می شود (باز هم
چون دلار در مخرج این زوج ارز است صعود آن به معنی سقوط دلار است).بسیاری
از كارشناسان اعتقاد دارند سرنوشت تلخ دلار در شش ماهه اول سال ۲۰۰۶ از
كمی جلوتر و در واقع از ۱۳ دسامبر (آخرین ماه میلادی) ۲۰۰۵ رقم خورد. در
این روز جلسه FOMC (این نهاد جزئی از بانك مركزی آمریكا است كه تصمیم گیری
در مورد نرخ بهره را به عهده دارد) تشكیل شد و با این كه بعد از اتمام این
جلسه نرخ بهره آمریكا برای سیزدهمین مرتبه پی در پی افزایش یافت و از ۰۰/۴
به ۲۵/۴ رسید اما دلار تضعیف شد. شاید آن روز كمتر كسی فكر می كرد كه نطفه
یك موج بزرگ علیه اسكناس سبز در حال بسته شدن است و حتی بدبین ترین تحلیل
گران نیز پیش بینی چنین داستان غم انگیزی را نمی كردند.
علت تضعیف دلار بعد از اتمام جلسه با وجود افزایش نرخ بهره بیانیه ای بود
كه مقامات فدرال رزرو (بانك مركزی آمریكا) به رهبری آلن گرینسپن صادر
كردند. این بیانیه شایعات موجود در بازار در مورد نزدیك شدن بانك مركزی
آمریكا به پاین دوران افزایش نرخ بهره را تقویت می كرد. مقامات فدرال رزرو
از اواخر سال ۲۰۰۴ به منظور كنترل تورم بلااستثناء در تمامی نشست های خود
كه هشت بار در سال برگزار می شود اقدام به افزایش نرخ بهره كرده اند و آن
را از ۰۰/۱ پله به پله در هر نوبت ۲۵/۰ افزایش دادند به طوری كه در جلسه
مورد بحث این عدد به ۲۵/۴ رسید. اما افزایش نرخ بهره اگرچه تورم موجود در
جامعه را كنترل می كند اما برای بسیاری از بخش های حساس اقتصاد مضر است.
به عنوان مثال افزایش نرخ بهره موجب افزایش نرخ بازپس دادن وامهای مسكن می
شود و در نتیجه مصرف كنندگان علاقه كمتری از خود نسبت به خرید مسكن نشان
می دهند كه اولین و طبیعی ترین نتیجه آن اگر نگویم سقوط، ركود بازار مسكن
است. این صرفاً یك مثال نیست و واقعیت روز اقتصاد آ مریكا است. مدتی است
كه نشانه هایی از ركود بازار مسكن آمریكا دیده می شود و بسیاری از
اقتصاددانان سختگیرتر از آن به عنوان سقوط بازار مسكن یاد می كنند و
انتقادات تند و تیزی را روانه فدرال رزرو می كنند و افزایش نرخ بهره را
دلیل اصلی این ماجرا می دانند. از آنجایی كه بازار مسكن یكی از حیاتی ترین
بخش های اقتصاد آمریكا است از آن به عنوان سنگ بنای اقتصاد این كشور یاد
می شود و مشاغل و صنایع بسیاری مرتبط با این بازار هستند و ركود بازار
مسكن همانند افتادن مهره اول دومینو ركود دیگر بخش ها را به دنبال خود
دارد. مقامات فدرال رزرو نیز نمی توانند این انتقادات را جدی نگیرند و
مجبور به پاسخگویی هستند. البته باید این را اضافه كنم كه بازار مسكن تنها
یكی از بخش هایی است كه از افزایش نرخ بهره آسیب می بیند و كلاً افزایش
نرخ بهره موجب كاهش رشد اقتصادی می شود كه بهترین نشانه این كاهش در سقوط
ارزش سهام شركتها دیده می شود.
با افزایش نرخ بهره نرخ بازپس دادن وامها برای صاحبان صنایع بیشتر می شود
كه این هزینه اضافی را باید از دیگر قسمتها جبران كنند كه به نوعی موجب
كمتر شدن تحرك آنان می شود و در نتیجه قدرت كمتری برای پرداخت سود به
سهامداران دارند كه این مسئله خود را در متمایل شدن قیمت سهام آنها به سمت
پایین در نمودارهای تحلیلگران بورس دارد. از طرف دیگر با افزایش نرخ بهره
سرمایه داران متمایل به فروختن سهامهای خود كه به نوعی سرمایه گذاری پر
ریسكی محسوب می شوند و در عوض خریدن اوراق قرضه كه ریسك بسیار پایینی
دارند می شوند كه این خود موجب بیرون رفتن پول از بازار سهام می شود كه به
نوعی ركود بازار سهام را به دنبال دارد. این مسئله مختص آمریكا نیست و در
تمامی جهان به سادگی می توان دید كه دقیقاً بعد از افزایش نرخ بهره توسط
بانك مركزی آن كشور، ارز رایج قدرت می گیرد اما بازار سهم از نفس می افتد
كه دلایل این مسئله ذكر شد.
این دلایل و دلایل دیگر و دیده شدن بعضی از نشانه ها در بازار دال بر صحت
این ادعاها موجب شد تا شایعاتی در بازار دال بر توقف نرخ بهره آمریكا به
وجود بیاید كه بیانیه صادر شده از طرف FOMC بعد از جلسه ۱۳ دسامبر به نوعی
بر آتش این شایعات مهر تأیید زد و دلار را ضعیف كرد. به موازات این وقایع
و اتفاقات در آمریكا در آن سوی اقیانوس اطلس اتفاقات دیگری در جریان بود
كه اگر بگوییم دقیقاً قرینه اوضاع آمریكا بود بی راه نگفته ایم.
بانك مركزی اروپا (ECB) كه وظیفه تعیین سیاست های پولی كشورهایی را كه
یورو را جایگزین ارز سنتی خود كردند بر عهده دارد برای ۵ سال متوالی نرخ
بهره منطقه یورو را در عدد ۰۰/۲ ثابت نگه داشته بود و دلیل اصلی آن هم
جلوگیری از ركود در این منطقه اعلام می شد و ظاهراً نگرانی چندانی از تورم
نداشتند. اما درست در همان زمان هایی كه آمریكایی ها نگرانی از پیشرفت و
افزایش بیش از حد نرخ بهره را پیدا كردند (دسامبر ۲۰۰۵) اروپاییها نگران
وضعیت تورم و پایین بودن نرخ بهره شدند و احساس كردند كه زمان حركت نزدیك
است.
در ماه دسامبر این اتفاق افتاد و بعد از ۵ سال نرخ بهره منطقه یورو
تغییر كرد و از ۰۰/۲ به ۲۵/۲ افزایش یافت. شاید این را بتوان به حساب
بدشانسی خریداران دلار گذاشت كه همزمان با شدت گرفتن احساسات منفی نسبت به
نرخ بهره آمریكا انتظارات مثبتی نسبت به نرخ بهره اروپا در بازار به وجود
آمد و این واگرایی و مسائل دیگری كه در ماه های بعد به وجود آمد چنین
سرنوشت غم انگیزی را برای دلار در نیمه اول سال ۲۰۰۶ رقم زد.
چند روز بعد از بیانیه بانك مركزی اروپا و تضعیف دلار در روز اعتصاب
نیویورك (در آن روز كاركنان بخش حمل و نقل نیویورك دست به اعتصاب زدند و
این شهر هفت میلیونی را فلج كردند) بی هیچ دلیل ظاهری دلار شروع به قوی
شدن كرد و مقداری از ضررها را جبران كرد. در آن روز اگرچه یكی از شاخص های
بازار مسكن آمریكا بهتر از انتظار اعلام شد اما اهمیت این شاخص به اندازه
ای نبود كه این موج ایجاد شود. بسیاری از تحلیل گران اعتصاب نیویورك و كم
شدن نقدینگی در بازار را دلیل اصلی صعود دلار در آن روز دانستند اما شاید
هم اكنون درك رفتار آن روز دلار قابل فهم باشد. بازیگران بزرگ بازار از
شرایط خاص آن روز (اعتصاب نیویورك) به عنوان فرصتی برای ایجاد یك موج
تصحیحی استفاده كردند و در واقع خود را برای به راه انداختن امواج بزرگتر
علیه اسكناس سبز آماده می كردند؛ امواجی كه بسیار قوی تر از موج دوازدهم
دسامبر بودند.