اقتصاد آمریکا در حال احتضار است
«فقر را به زباله دان تاریخ بفرستیم!» شعاری جذاب و آرمانی ستودنی بود که رهبران جهان در نشست هزاره سازمان ملل متحد سردادند. یک دهه بعد از آن روز، ظاهرا این رویای آمریکاست که به زباله دان تاریخ رفته است. آخرین آمارهای رسمی نشان می دهد که در سال ۲۰۰۹ یک نفر از هر هفت آمریکایی زیر خط فقر زیسته اند، اتفاقی که در نیم قرن اخیر بی سابقه است. مصادره بیش از ۹۵هزارخانه مردم توسط دولت در ماه اوت ۲۰۱۰ تمامی رکوردهای فقر و فلاکت را شکست.
اینها تنها دو نمونه از نشانه های روشن و فراوان نزول شدید قدرت کشوری است که خود را «تنها ابرقدرت» دوران می دادند و امروز تا خرخره به پکن بدهکار است. دیگر نشانه های عبارتند از ناتوانی واشنگتن در وادار کردن چین به تغییر ارزش یوآن در مقابل دلار، و نیز شکست آمریکا در مجبور کردن چین، روسیه: هند و پاکستان برای همراهی با خودش در تحریم مبادلات نفتی و گازی با ایران. با درنظر گرفتن ناتوانی واشنگتن در تحمیل سیاست های مالی و انرژی خود بر سایر کشورهای جهان، ما وارد یک برهه جدید تاریخی شده ایم.
مثل روز روشن است که در آستانه برگزاری انتخابات دوم نوامبر کنگره، دومسئله اقتصاد و بیکاری به مهم ترین دغدغه رأی دهندگان آمریکایی تبدیل شده است. آنچه «بهبود اقتصادی» خوانده می شود، بسیار ضعیف و شکننده است. رشد ضعیف ۴/۲درصد تولید ناخالص ملی در سه ماهه دوم سال ۲۰۱۰ به کمتر از ۶/۱درصد کاهش یافت و سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD)- متشکل از ۳۰اقتصاد بزرگ دنیا- پیش بینی کرده است که این رشد تا پایان سال جاری میلادی به کمتر از ۲/۱درصد خواهد رسید.
«دونالد کان» که اخیرا پس از ۴۰سال قائم مقامی وزارت خزانه داری آمریکا بازنشسته شد، در یک جمله اوضاع وخیم آمریکای امروز را جمع بندی کرد: «اقتصاد آمریکا با سرعت بسیار ناچیزی در حال بیرون آمدن از یک چاه عمیق است.»
به یکی از نشانه های عمیق بودن این چاه توجه کنید: بین دسامبر ۲۰۰۷ و دسامبر ۲۰۰۹ بیش از هشت میلیون نفر در آمریکا بیکار شدند. حتی اگر بازار کار به رشد رویایی دهه ۱۹۹۰ برسد، نصف شدن نرخ بیکاری ۱۰درصدی کنونی تا سال ۱۰۱۴ طول خواهد کشید. بنابراین، تعجب نکنید اگر «جیمز بولارد» رئیس بانک فدرال «سنت لوئیس» هشدار داد که اقتصاد آمریکا در حال وارد شدن به همان سیاهچالی است که ژاپن در دهه ۱۹۹۰ گرفتار آن شد.
هم اکنون، بسته مشوق ۸۶۲ میلیارد دلاری دولت باراک اوباما کاملا در سیستم جذب و هضم شده است بدون اینکه کمترین تأثیری روی مسئله اشتغال داشته باشد. این را هم به خاطر داشته باشید که نرخ واقعی بیکاری در آمریکا بسیار بالاتر از نرخ رسمی اعلام شده است. در محاسبه نرخ رسمی، کسانی که شغل پاره وقتی دارند و همچنین کسانی که به دنبال کار هستند نیز محاسبه شده اند. خلاصه آنکه، به نظر می رسد سیاستگذاران کاخ سفید هنوز نتوانسته اند دریابند که رکودناشی از بحران بانکی بسیار بدتر از رکود ناشی از بحران غیربانکی است.
● چین به پیش می تازد
دقیقا زمانی که دولت اوباما متوجه کاهش نرخ رشد تولید ناخالص ملی آمریکا شد، اقتصاد چین در حال پشت سر گذاشتن اقتصاد ژاپن بود تا به پله دوم در جهان صعود کند. در حالی که تولید ناخالص ملی چین با نرخ سالانه ۱۰درصد در حال رشد است، ژاپن نرخ رشد ۴/۰درصد را تجربه می کند.
رهبران چین به دنبال رکود اقتصادی غرب که صادرات این کشور را کاهش داد، دست به تغییر اولویت های خود زدند. پکن از طریق بانک های دولتی سیاست افزایش مصرف داخلی را در پیش گرفت. چینی ها برای مردم خود اعتباراتی سهل الوصول برای خرید خانه و اتومبیل جدید فراهم کردند. به علاوه، دولت بودجه قابل توجهی را صرف بهبود خدمات عمومی از قبیل بهداشت و درمان کرد که در سه دهه گذشته به دلیل لیبرالیزه کردن اقتصاد اوضاع مناسبی نداشت.
این سیاست ها در کل باعث افزایش رشد تولید ناخالص ملی چین به ۹ درصد در سال ۲۰۰۹ شد و این زمانی بود که رشد تولید ناخالص ملی آمریکا به ۲۶ درصد رسیده بود. این سیاست ها باعث شد کشورهای در حال توسعه الگوبرداری از سیاست های اقتصادی چین را به الگوهای اقتصادی کشورهای غربی- مبتنی بر خصوصی سازی بین المللی- ترجیح دهند.
در سطح ایدئولوژیک، شکست تماشایی نظام بانکی غرب که طی خصوصی سازی ناکام ماند، سوسیالیسم چینی قوت گرفت. چینی ها در پاسخ به ورشکستگی نظام اقتصادی غرب، تصمیم گرفتند شرکت های دولتی را تقویت کنند.
افزایش ناگهانی هزینه های دولت و نیز اعطای سخاوتمندانه وام باعث افزایش سرمایه گذاری در شرکت های دولتی شد. کار آنها استخراج نفت و زغال بود یا حمل و نقل مسافر و بار، فرقی نداشت؛ آنان سرمایه کافی را برای ارتقای تکنولوژی و خدمات خود در اختیار داشتند، اتفاقی که باعث شد نرخ ایجاد اشتغال در چین بالا رود. به علاوه، شرکت های دولتی به حوزه های جدید کاری مانند معاملات مسکن نیز وارد شدند.
به هر صورت، رکود بزرگ در غرب با ناکامی های وال استریت آغاز شد و این فرصت را برای پکن به وجود آورد که تأکید کند، در چین سوسیالیست، سرمایه خصوصی نقش دوم را در اقتصاد بازی می کند نه نقش اول. «ون جیابائو» نخست وزیر چین تصریح کرد: «مزیت های نظام سوسیالیستی ما را قادر می سازد که تصمیمات موثری اتخاذ کنیم، به طور موثر منابع خود را سازماندهی کنیم، و این منابع را برای رسیدن به اهداف بزرگ متمرکز سازیم.»
ماه مارس سال جاری و اوایل آوریل، در کاخ سفید سر و صدای زیادی درباره واحد پول چین (یوآن) برخاست. گفته می شد که ارزش پائین آن باعث شده است صادرکنندگان چینی در مقابل رقبای آمریکایی شان از امتیازات ناعادلانه ای برخوردار شوند. این ارزیابی در رسانه های معترض نیز منعکس شد. صاحب نظران پیش بینی کردند که وزارت خزانه داری آمریکا در اواسط آوریل گزارشی را منتشر کرده و اقدام چین را در دستکاری کردن ارزش پول ملی خود محکوم کند و در واقع این محکومیت مقدمه ای باشد برای بالا بردن تعرفه واردات از چین. چنین اتفاقی نیفتاد.
در عوض، گزارش وزارت خزانه داری آمریکا سه ماه عقب افتاد. وقتی هم که این گزارش منتشر شد، در آن آمده بود، ماه ژوئن در حالی که ارزش یوآن پائین مانده بود، چین اقدام معناداری در مرتبط کردن دلار به یوآن انجام داد. حقایق تلخی در پس این جمله وجود دارد، حقایقی که نشان می دهند «تنها ابرقدرت» جهان در مقابله با رشد چین ناتوان است. از اوایل آوریل تا اواسط سپتامبر، ارزش یوان تنها یک درصد افزایش یافت.
نگران کننده تر از اینها برای سران کاخ سفید آن است که چین در حال استفاده از بازوی اقتصادی برای ارتقای قدرت نظامی و دیپلماتیک خود است. جدال بر سر غرق شدن قایق گشتی کره جنوبی در ماه مارس نکته ای در خور توجه است. به دنبال انتشار گزارش تیم تحقیقاتی آمریکا، انگلیس و سوئد درباره اینکه اژدر شلیک شده از تجهیزات کره شمالی باعث غرق شدن آن قایق شده، واشنگتن و سئول در دریای زرد و در سواحل شبه جزیره کره رزمایش مشترک برگزار کردند. چین معترض شد. پکن استدلال کرد، از آنجا که این مانور در نزدیکی آب های سرزمینی آن برگزار شده، تهدیدی برای امنیت آن محسوب می شود. اواخر همان ماه، ون جیابائو نخست وزیر چین در نشست مشترک کره جنوبی- ژاپن- چین، از اعلام کره شمالی به عنوان مجرم در قضیه غرق شدن قایق گشتی کره جنوبی، خودداری کرده واظهار داشت که ضرورت دارد برای کاهش تنش ها در شبه جزیره کره تلاش شود.
واشنگتن به توصیه پکن توجه نکرد. آمریکا مانور نظامی مشترکش با کره جنوبی را در اوایل ژوئیه برگزار کرد. شش هفته بعد کاخ سفید اعلام کرد که مانور مشابهی در دریای زرد برگزار خواهد شد. پکن که از این جریان به شدت به خشم آمده بود، با برگزاری یک رزمایش دریایی در همان نقطه پاسخ واشنگتن را داد. از دیگر سو، شروع یک توفان استوایی باعث شد واشنگتن مانور مشترک خود را به تعویق بیندازد.
در این میان، پکن با واشنگتن درباره اینکه دریای زرد جزو آب های بین المللی است یا خیر شاخ به شاخ شد. این ماجرا نشان از آن دارد که چین می خواهد نیروهای دریایی خود را فراتر از آب های سرزمینی خود گسترش دهد. در حقیقت پکن به دنبال گسترش عملیات نظامی- دریایی خود به محدوده اقیانوس آرام است، جایی که پیشتر تحت سیطره ناوگان دریایی واشنگتن بود.
● مقاومت چین در برابر تحریم ایران
ایران سومین تامین کننده نفت چین بعد از عربستان سعودی و آنگولاست. تاکنون، شرکت های چینی فعال در حوزه انرژی، بیش از ۴۰میلیارد دلار در بخش هیدروکربن ایران سرمایه گذاری کرده اند. آنها همچنین قرار است هفت پالایشگاه در ایران تاسیس کنند. اوایل سال جاری زمانی که کشورهای عضو اتحادیه اروپا صدور بنزین به ایران را متوقف کردند، شرکت های چینی وارد عمل شدند. چین در سال ۲۰۰۹ با تجارت دوجانبه ای بالغ بر ۲/۲۱ میلیارد دلار اتحادیه اروپا را پشت سرگذاشت و به اولین شریک تجاری ایران تبدیل شد. پیش بینی می شود که در سال ۲۰۱۰ میزان مبادلات تجاری ایران و چین ۵۰ درصد افزایش یابد.
مانند روسیه، چین از قطعنامه چهارم شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران حمایت کرد، اما چانه زنی های دو کشور این قطعنامه را تضعیف کرد و آنها توانستند بدون هیچ گونه مانعی به مبادلات تجاری خود با ایران ادامه دهند.
علاوه بر اینها، در ماه ژانویه سال جاری، واشنگتن از پاکستان خواست پروژه خط لوله صلح را منتفی کند، اما اسلام آباد این درخواست را رد کرد.
● روندی بی بازگشت
در تمامی نقاط جهان، قدرت آمریکا روبه زوال است. آمریکا همچنان یک قدرت جهانی است و نیروی نظامی فراوان دارد، اما قرن ۲۱ قرن آمریکا نیست.
آنها که با معاملات بورس آشنایی دارند، می دانند که قیمت سهام یک شرکت در حال ورشکستگی به هیچ وجه افزایش نمی یابد، بلکه کاهش یافته، خریداران جدیدی را جذب می کند، بخشی از موقعیت از دست رفته خود را باز می یابد، و پس از مدتی ارزش سهامش بیش از پیش پائین می آید. حال و روز آمریکا در تالار بورس جهان چنین است. نقطه اوج آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان سپری شده است. نفوذ و قدرت جهانی آمریکا در آینده نیز سیر نزولی خود را طی خواهد کرد. روند کاهش قدرت آمریکایی بازگشت است.
۲۸ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۸:۳۶:۲ قبل از ظهر