فرض کنید یک کشور هست که در تولید «هر کالایی» کارآیی کمتری از بقیه جهان دارد. کارآیی کمتر به این معنا است که نیاز به تعداد واحدهای بیشتر از هر چیز مورد استفاده در تولید (یعنی هر «عامل تولید») برای تولید هر کالایی در آن کشور نسبت به هر جای دیگر است. آیا آن کشور هنوز هم میتواند وارد تجارت بینالمللی شود؟ آیا با چنین کاری سود میکند؟
فرض کنید یک کشور هست که در تولید «هر کالایی» کارآیی کمتری از بقیه جهان دارد. کارآیی کمتر به این معنا است که نیاز به تعداد واحدهای بیشتر از هر چیز مورد استفاده در تولید (یعنی هر «عامل تولید») برای تولید هر کالایی در آن کشور نسبت به هر جای دیگر است. آیا آن کشور هنوز هم میتواند وارد تجارت بینالمللی شود؟ آیا با چنین کاری سود میکند؟
پاسخ به هر دو پرسش مثبت است. این کشور میتواند به سمت تخصصیافتن در تولید آن کالایی حرکت کند که کمترین عدممزیت را دارد. دلیل آن این است که قبل از برقراری تجارت بین این کشور و بقیه جهان، قیمتهای درون کشور بستگی به هزینههای تولید در آنجا خواهد داشت؛ بنابراین الگوی قیمتهای نسبی- قیمت یک کالا در مقایسه با سایر قیمتها- این هزینهها را منعکس خواهد ساخت. در بقیه جهان نیز همینطور خواهد بود؛ بنابراین (به استثنای مورد ویژه غیرمعمول که هزینههای نسبی تولید در سطح جهان یکسان است) قبل از تجارت قیمت نسبی کالاها در کشورهای مختلف فرق خواهد کرد.
فرض کنید اکنون تجارت بین دو کشور برقرار شده است. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مردم خواهند دید که قیمتهای نسبی در کشورهای مختلف متفاوت است و خریدهایشان را مطابق این قیمتها انجام خواهند داد. آنها از جایی که کالاها نسبتا ارزانتر است خواهند خرید؛ بنابراین تجارت دو طرفه برقرار خواهد شد، هر چند که هزینههای تولید در یک کشور بالاتر از دیگری است. (نرخ ارز هم مطابق آن حرکت خواهد کرد تا این هزینههای تولید را تعدیل نماید.)
این نکته مهمی است که ارائه یک مثال راهگشا خواهد بود. فرض کنید در یک کشور، هزینههای تولید چنان است که قبل از تجارت، نسبت قیمت دو کالا 3 به 1 بوده و در کشور دیگر این نسبت 1 به 2 است. پس وقتی تجارت برقرار میشود، مصرفکنندگان در کشور اولی، خواهان خرید کالای نخست از خارج هستند؛ و در کشور دوم آنها خواهان خرید کالای دوم از خارج هستند؛ بنابراین هر دو کشور، از تفاوت قیمت نسبی که از تفاوت هزینههای تولید ایجاد شده نفع خواهند برد. هر کشور تمایل خواهد یافت تا در کالایی تخصص پیدا کند که در تولید آن نسبتا کارآتر است و مصرفکنندگان در هر دو کشور از کاهش قیمت نسبی یک کالا نفع خواهند برد، اما چه بر سر مشاغل میآید؟
تا اینجا باید روشن شده باشد که تجارت به سه دلیل رخ میدهد و هر یک از این دلایل منجر به نفع بردن- به شکل انتخاب وسیعتر کالاها یا هزینه پایینتر برخی کالاها- برای مصرفکنندگان می شود، اما این منافع با تغییر در الگوی تولید به دست میآید. درون هر اقتصادی، تقاضا از سمت یک کالا به سمت سایر کالاها تغییر میکند. این چه تاثیری بر اشتغال میگذارد؟ روشن است که این کار نیازمند حرکت و جابهجایی کارگران است. یعنی اینکه آنها را کاملا از بازار کار خارج نمیکند.
در یک شغل از کارگران استفاده نمیشود، اما در شغل دیگر آنها را میخواهند. همان نیرویی که تقاضا برای کارگران را در یک فعالیت کاهش میدهد تقاضا را در فعالیت و شغل دیگر افزایش میدهد. کاهش و افزایش تقاضای نیروی کار تفکیکناپذیر هستند. تجارت باعث جابهجایی کارگران میشود، اما باعث بیکاری نخواهد شد.
نتیجهگیری بالا به دو شرط درست است. ابتدا اینکه اگر کارگران نتوانند به سرعت به طرف مشاغل جدید جابهجا شوند، چه به دلیل نیاز به بازآموزی و چه نیاز به دنبال کار گشتن، افزایش موقتی در بیکاری را شاهد خواهیم بود. دوم، اگر کارگران نتوانند صلاحیت کار در شغلهای جدید را پیدا کنند- چه بهخاطر نداشتن توانایی یا به این دلیل که موانعی در راه احراز شرایط لازم وجود دارد (مثلا طبق قانون نیاز به دوره طولانی کارآموزی است)- پس آنها حقیقتا بیکار خواهند شد، اما جدای از این حالت خاص، تجارت آزاد باعث بیکاری دائمی نمیشود. در بدترین حالت، تجارت آزاد بیکاری را موقتا افزایش میدهد.
تجارت قطعا بر الگوی درآمدها در یک فعالیت در مقایسه با فعالیت دیگر تاثیر میگذارد، چون که الگوی تقاضا و چگونگی تولید این کالاها را تغییر میدهد. مدلها را میتوان چنان ساخت که پیشبینیهای روشن و واضحی از اثر تجارت بر توزیع درآمد به ما بدهد، اما وقتی پیچیدگیهای جهان را وارد مدلها میکنیم، پیشبینیها آنقدر هم روشن نیستند. دستمزدهای نسبی در همه وقت تغییر میکنند و تجارت در ایجاد این تغییرات نقش دارد، اما اندازه و برخی اوقات جهت این اثرات بهندرت روشن است.
تجارت آزاد باعث بیکاری نمیشود. آنچه که انجام میدهد تغییر الگوهای تقاضا درون اقتصادها است. این منجر به تغییر الگوی اشتغال میشود و در دورهای که این الگوی جدید تعدیل میشود، امکان ایجاد بیکاری گذرا وجود دارد. آنهایی که ادعا میکنند تجارت باعث بیکاری دائمی میشود، یا اینکه باید در برابر بیکاری موقتی که تجارت آزاد به وجود میآورد مقاومت کرد، در واقع این را میگویند که الگوی تقاضا برای کالاها هرگز نباید تغییر کند. چون که به نظر آنها به خاطر این تغییرات نیاز به تغییر ساختار تولید است و آنها بر این تغییرات صحه میگذارند، بدون ملاحظه اینکه چه چیزی باعث تغییر در الگوی تقاضا شده است.
تجارت فقط یکی از بسیار عواملی است که باعث تغییر اقتصادی میشود. دست کشیدن از تجارت آزاد جلوی تغییر اقتصادی را نخواهد گرفت؛ با این کار فقط مردم فقیرتر خواهند شد، چون مانع دسترسی مردم به کالاهایی میشویم که ارزانتر از داخل هستند. جلوگیری از تجارت یک دستورالعمل برای فقیرکردن جامعه است و نه حتی آن فقری که سطح بالای اشتغال را به دنبال داشته باشد.
جفری وود
مترجم: جعفر خیرخواهان
۲ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۲۸:۲۳ بعد از ظهر